موسیقی، به هر نوا و صدایی گفته میشود که شنیدنی و خوشآیند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحولی کند. موسیقی بیان احساسات انسان است به وسیله اصوات. موسیقی هنری است دارای نوا و سکوت.
افلاطون : موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح به جهانیان ، و بال به تفکر و جهش به تصور ، و ربایش به غم و شادی و حیات به همه چیز می بخشد . |
ابونصر فارابی : موسیقی علم شناسایی الحان است و شامل دو علم است ; علم موسیقی عملی ، وعلم وموسیقی نظری |
ابوعلی سینا : موسیقی علمی است ریاضی که در آن از چگونگی نغمه ها از نظر ملایمت و سازگاری ، و چگونگی زمانهای بین نغمه هابحث می شود |
بتهون : موسیقی مظهری است عالیتر از هرعلم و فلسفه ای . موسیقی هنرزبان دل و روح بشر و عالیترین تجلی قریحه انسانی است . |
لئوپددوفن: ریشه موسیقی به عهد کهن ارتباط دارد . درواقع همان روزی که انسان توانست برای نخستین بار خوشیها ورنجهای خود را با صدا نمایش دهد ، مبداموسیقی به شمار می آید . |
موسیقی
موسیقی، به هر نوا و صدایی گفته میشود که شنیدنی و خوشآیند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحولی کند. موسیقی بیان احساسات انسان است به وسیله اصوات. موسیقی هنری است دارای نوا و سکوت.
فهرست مندرجات · ۲ تعاریف گذشتگان درباره موسیقی · ۵ منابع |
ریشهیابی واژه موسیقی
واژه موسیقی از واژهای یونانی و گرفته شده از کلمه Mousika و مشتق از کلمه Muse میباشد که نام رب النوع حافظ شعر و ادب و موسیقی یونان باستان میباشد.
موسیقی را هنر بیان احساسات به وسیله آواها گفتهاند که مهمترین عوامل آن صدا و ریتم هستند و همچنین دانش ترکیب صداها به گونهای که خوش آیند باشد و سبب انبساط و انقلاب روان گردد نیز نامیده میشود.
تعاریف گذشتگان درباره موسیقی
پیشینیان موسیقی را چنین تعریف کردهاند: معرفت الحان و آنچه التیام الحان بدان بود و بدان کامل شود. ارسطو موسیقی را یکی از شاخههای ریاضی میدانسته و فیلسوفان اسلامی نیز این نظر را پذیرفتهاند، همانند ابن سینا که در بخش ریاضی کتاب شفا از موسیقی نام بردهاست ولی از آنجا که همه ویژگیهای موسیقی مانند ریاضی مسلم و غیرقابل تغییر نیست، بلکه ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نیز میدانند. در هر صورت موسیقی امروز دانش و هنری گستردهاست که دارای بخشهای گوناگون و تخصصی میباشد.
صدا در صورتی موسیقی نامیده میشود که بتواند پیوند میان اذهان ایجاد کند و مرزی از جنس انتزاع آن را محدود نکند.
تقسیم بندی موسیقی
موسیقی به دو بخش تقیم می شود:
1. موسیقی ضربی
2. موسیقی بی ضرب
موسیقی ضربی به موسیقی هایی گفته میشود که دارای وزن باشد مانند آهنگ هایی که برای رقص ساخته شده باشد؛پیش در آمد ،مارش و غیره موسیقی بی ضرب آن است که دارای وزن معین و معلومی نباشد که بهترین نمونه آن آوازهای موسیقی ایرانی می باشد
ابن سینا و موسیقی
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
حسین ابن سینا ابن عبدالله معروف به ابن سینا دانشمند، فیلسوف و پزشک بزرگ ایرانی قرن چهار و پنجم هجری قمری از بزرگان و علمای موسیقیدان زمان خود بوده است. او مباحث اصلی موسیقی را با نهایت دقت تشریح نموده و در این مباحث پیرو فارابی است، عقاید او را تشریح میکند و در بسیاری موارد دارای ابداعات و ابتکار است.
ابن سینا در تالیفات موسیقی خود در جستارهای گوناگون وارد شده و آنها را مختصر، مفید و با دلایل منطقی بیان کرده که نه تنها به اصول فیزیکی و ریاضی تکیه میکند بلکه دامنه بحث را به فلسفه و علمالنفس نیز میکشاند.
تالیفات موسیقی ابن سینا
ابن سینا سه کتاب موسیقی دو عدد به زبان عربی و یکی به زبان دری دارد که از همه مبسوط تر و مهم تر بیست هزار کلمه از فصل دوازدهم از بخش ریاضی کتاب الشفا و بعدی سه هزار کلمه در کتاب النجات است که خلاصهای از همان کتاب شفا است و سومی به فارسی در کتاب دانش نامه که خلاصهای از کتاب النجات است. از کتاب دانشنامه دو نسخه خطی در موزه بریتانیا است و از "شفا" هفده نسخه خطی به این قرار موجود است: یکی در کتابخانه سپهسالار، دو نسخه در کتابخانه مجلس، یک نسخه در کتابخانه حاج سید نصرالله تقوی، دو نسخه در کتابخانه مشکوه، یکی در کتابخانه استان رضوی، دو نسخه در کتابخانه بودلیان آکسفورد، یک نسخه در مکتب هندی لندن، یک نسخه دیگر در جامعه لید در هند، یک نسخه در کتابخانه جون رایلندز در منچستر، دو نسخه در کتابخانه مصری در قاهره، یک نسخه در کتابخانه جمعیه الملکیه السیویه در لندن و بالاخره یکی هم در کتابخانه اوبسالا در سوئد.
موسیقی شفای ابن سینا: این کتاب شامل شش بخش به قرار زیر است:
بخش اول ۵ فصل به این ترتیب:
· مقدمه درباره روش تحقیق و تعریف صدا
· تعریف موسیقی و علل ایجاد صوت و زیر و بمی وعلل آن
· شناسایی ابعاد موسیقی
· ابعاد ملایم مرتبه اول
· ابعاد ملایم مرتبه دوم
بخش دوم ۲ فصل به این ترتیب:
3. جمع و تفریق اعداد
4. مضاعف و نصف کردن ابعاد
بخش سوم ۳ فصل به این ترتیب:
1. راجع به اجناس
2. شماره اجناس
3. اجناس قوی
بخش چهارم ۲ فصل به این ترتیب:
1. جمع یا دستگاه
2. ایجاد اهنگ از نتهای موسیقی
بخش پنجم ۵ فصل به این ترتیب:
1. نتهای موسیقی
2. علم اوزان
3. وزن خوانی
4. اوزان چهار تایی و پنج تایی و شش تایی و اوزان معمولی
5. شعر و اوزان شعری
بخش ششم ۲ فصل به این ترتیب:
1. ترکیب یا تالیف آهنگ
2. اسبابهای موسیقی
مفاهیم موسیقی از نظر او
تعریف موسیقی: " موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صداهای موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است. بنابراین علم موسیقی شامل دو بخش است و علم ترکیب نغمات مربوط به صداهای موسیقی و علم اوزان مربوط به زمانهایی که صداهای یک نغمه را از یکدیگر جدا مینماید. پایه این دو قسمت بر اصولی استوار است از علومی خارج از موسیقی اخذ میشوند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته میشوند. "
تعریف صدا: " میگویم صدا یکی از پدیدههای خارجی است که حواس ما درک میکند و احساس آن ممکن است خوشایند باشد و در این مورد صفتی از صدا در نظرم است که آن را به گوش مطبوع یا نامطبوع میکند و نه اثری که در نتیجه شدت غیر عادی آن حاصل میشود و تنها خاصیتی از اجسام مادی است که در همه امتدادها ظهور میکند. "
قوانین ارتعاش: " در شرح علل زیری و بمی صدا، قوانین ارتعاش را در اجسام روشن میسازد، علل زیری و بمی صدا عبارتاند از: اتصال شدید ذرات جسم و سختی آن (معرف به قابلیت ارتجاع) و کوچکی ابعاد آن و زیادی نیروی کشش درجه زیری و بمی با زیاد و کم شدن علل ان بستگی دارد و مثلا" تاری با کشش ثابت با تغییر طول, صداهایی با زیری و بمی متفاوت ایجاد میکند و هر چه طویل تر باشد صدا بم تر است. "
تعیین به عدد و صدا: " این مورد با اندازهگیری مقادیر خواصی که به ان اشاره شد میسر است و همچنین مقایسه مقادیر خواص مشابه آن انجام میشود (یعنی از میان مولفههای موثر، همه بجز یکی ثابت اند) که این بیان در حقیقت راهی برای یافتن قوانین ارتعاشی سیمها در فیزیک کلاسیک است. "
شناسایی ابعاد: " هر گاه بعدی در نظر گرفته شود ممکن است اختلاف دو صدا آنچنان باشد که یکدیگر را برانند و به زحمت مجتمع شوند یا به هم بپیوندند و هم را نرانند که در این حالت بعد را ملایم و در حالت اول ناملایم گویند. لذا اختلافی که سبب ملایمت شده با اختلافی که موجب عدم ملایمت میشود فرق دارد و هر گاه بین دو صدا یک بعد شباهتی باشد , ملایمت مسلم است. "
درجه ملایمت ابعاد: ابعاد ملایم (consonant) و غیر ملایم (dissonant) را با نسبتهای مشخص معرفی میکند. ابعاد ملایم را آنهایی میداند که صداهای آن بالفعل یا بالقوه مشابه باشند انهایی که بالفعل مشابهاند که بانسبتهایی از اکتاو معرفی شوند و انهایی بالقوه مشابهاند که نسبتهایی به صورت یا به اصطلاح (superpariels) باشند.
جمع و تفریق ابعاد: در این مورد به پیروی از روش فارابی ضرب و تقسیم نسبتهای معرف آنها را به کار میبرد و این عمل در حقیقت مبدا اختراع لگاریتم است.
ملودی و هارمونی: در تقسیم اجناس اهمیت مخصوصی به جنس قوی مرکب از دو پرده ۹ تقسیم به ۸ و بقیه ۲۵۶ تقسیم به ۲۳۴ از نیم پرده میدهد و مخصوصا" گوشزد میکند که ۲۵۶:۲۳۴ از نیم پرده کمتر است وبا وجود اینکه این بعد به خودی خود جز ابعاد غیر ملایم است (که ان را با عنوان مقدمهای بر فیزیک فاصلههای مطبوع و نامطبوع به طور کامل شرح دادیم) ولی وجود آن در دنباله دو بعد ملایم مطبوع است چنانکه میدانیم این جنس معرف گام ماهور ایرانی و ماژور موسیقی غربی است (هر چند این دو با هم فرق دارند). همچنین بین اجناس ملایم تر آنها را از نوعی میدانند که ابعاد آن به ترتیب ۱۰ به ۹ و ۹ به ۸ و ۱۶ به ۱۵ باشد و چنانکه مشهود است گام هارمونی از فواصل فوق ساخته میشود.
هارمونی: ابن سینا وجود هارمونی را به معنای امروزی میدانسته "صداها ممکن است با هم یا پی در پی نواخته شوند چنانکه میدانیم برای ساختن آهنگ صداهایی به کار میروند که پی در پی دنبال هم واقع شوند، وقتی چندین صدا با هم نواخته شوند در حکم یک صدا میگردند ولی چنانکه اختلاط انها با اصول صحیح باشد باعث تقویت ملودی میگردد.
تعریف موسیقی
چون هر علمی را تعریف و موضوعی است که ذکر آن در مقدمه خالی از فایدتی نیست بنابراین به ذکر مقدمه ای از اقوال قدما ( از ایرانی و غیر ایرانی ) در تعریف این علم و فن مبادرت می کنم :
ابو نصر فارابی در احصاءالعلوم می نویسد موسیقی علم شناسایی الحان است و شامل دو علم است : علم موسیقی عملی ، و علم موسیقی نظری .امروز نیز موسیقی دو شاخه دارد موسیقیث نظری که اصول علمی و ریاضی موسیقی را شامل است ، و در حقیقت از شاخه های فیزیک صوت محسوب می شود ؛ دیگر موسیقی عملی که فنی یا هنری به شمار می آید .
ابو علی سینا گوید : موسیقی علمی است ریاضی که در آن چگونگی نغمه ها ، از نظر ملایمت و تنافر و چگونگی زمانهای بین نغمه ها بحث می شود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تعریف کرد .
افلاطون در تعریف موسیقی گوید : ( موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح به جهانیان ، و بال به تفکر، و جهش به تصور، و ربایش به غم و شادی ، و حیات به همه چیز می بخشد .جوهر نظمی است که خود برقرار می کند و تعالی آن به سوی هر چیزی است که نیک و درست و زیباست و با اینکه نامریی است شکلی است خیره کننده ، هوس انگیز و جاویدان )
در سنوات اخیر که تعریفی که بتهوون نموده با تعشق و شیفتگی همراه است می گوید : موسیقی مظهری است عالی تر از هر علم و فلسفه ای . اگر بخواهیم تعریف دیگر از موسیقی بنماییم که دور از تعصب و تعشق و شیفتگی باشد یعنی خلاصه جنبه نظری صرف داشته باشد باید بگوییم : موسیقی صعود اصوات است از سکو ت مطلق به سوی ارتشاعات پیوسته سریعتر تا مراحلی که گوش بتواند درک نسبت و سنجش موزیکی آنها را بنماید . به اعتبار همین نظریه موسیقی قادر است علاوه بر موسیقی بشری و القاء احساسات آن کلیه اصوات موزیکی حیوانات و طبیعت را تقلید کند .
خلاصه آنکه هنر زبان روح بشر و موسیقی زبان دل و عالیترین تجلی قریحه انسانی است
پیدایش موسیقی
رقص _ آواز _ شعر
بشر با درک زیبایی از طبیعت الهام گرفت و با تقلید اشکال و آهنگهای طبیعی و انعکاس این آثار ، هنر را که یکی از عوامل مهم ابراز احساسات و بیان زیبایی است به وجود آورد و آن را به صورت های گوناگون منعکس نمود . غم و شادی و احساسات انسانی مفاهیم واحدی است ، و اختلاف در طرز بیان و توصیف آن است .
رقص و شعر و موسیقی با بشر بوجود آمد و انسان از زمانی که پا به عرصه وجود گذاشت و در آغوش طبیعت بدون قید وبند و به طور آزاد مانند حیوانات در ظلمت جهل و نادانی زندگی می کرد ، دارای احساسات و عواطف و واجد تاثرات و حالات نفسانیی مانند بیم و امید ، غم و شادی ، میل و نفرت ، و سایر کیفیات درونی و در دوران زندگانی نیز پیوسته و محکوم عواطف و احساسات خود بوده است . بشر از مناظر دلکش طبیعت و کوه و دشتهای سبز و خرم و رنگهای گوناگون و بهار فرح انگیز و عطر گلها و و الحان مطبوع پرندگان و درخشندگی خورشید و آسمان زیبا و شفاف و امثال اینها لذت می برد و همانطور که از مناظر زیبا و دل انگیز طبیعت منبسط می شد و به وجد می آمد از مظاهر غضب و قهر طبیعت و مصایب گوناگون اندوهناک شده ، وحشت می کرد و پیوسته از آن گریزان بود .
ارسطو فیلسوف یونانی می گوید ( شعر و رقص دو شاخه از یک ریشه اند ) بعضی می گویند که رقص شعر متحرک است . به هر حال این پدیده طبیعی از قدیم وسیله بیان و تجسم احساسات بشر بوده است .
از زمانی که بشر توانست انفعالات درونی خود را به وسیله صدا نمایش دهد و وزن را از صداهای منظم و مختلف طبیعت بدست آورد ، موسیقی را بوجود آورد زیرا جهان پر از اصوات است ، و عالم خلقت بر توازن و انتظام استوار است .
لئوپلد دوفن درباره موسیقی گوید : ریشه موسیقی به عهد کهن ارتباط دارد موسیقی صوتی با سخن به وجود آمده است . در واقع همان روزی که انسان توانست برای نخستین بار ، خوش ها و رنجهای خود را با صدا نمایش دهد مبدا موسیقی به شمار است به عقیده او موسیقی انسانی نتیجه صداهای منظو و مختلف طبیعت است و هر صوتی حالت و وضعی را مجسم نموده و موجب پیدایش ساز خاصی گردیده است .
شعر و موسیقی و رقص زادگان یک مادرند . این هر سه وملود عواطف و احساساتند . همان معلمی که خنده و گریه و شاعری را به بشر آموخته رامشگری را نیز به او یاد داده است .
بعد از آنکه بشر به تمدن نزدیک گردید با اختراع آلات و ادوات موسیقی از الحان و نواهایی که در ذهن او حالت مطبوع و دلپذیر ایجاد می کرد تقلید نمود و با سرودهای مذهبی به نیایش ارباب انواع پرداخت و وسیقی راغ رکن اصلی دین قرار داد و از رقص و آوازهای ضربی و غیر ضربی در جشن و سرود و پرستش خدایان خود استفاده نمود.
پبدایش سازهای موسیقی
طبیعی ترین وسیله آواز ، سینه و حلقوم طبیعی انسانی و ساده ترین وسیله ایجاد وزن ، دستهای آدمی است انسان با بر هم زدن دستها وزن را نگاه می داشته و نغمه ها و آهنگها را همراهی می کرده است. بعدها بشر از شاخ حیوانات و روییدنیهایی که در دسترس داشت ، سازهای بادی مانند بوق و نی را اختراع کرد و با کمک حس شنوایی سوراخهایی ، با توجه به معتقدات نجومی و اعداد مقدس ، در آنها تعبیه نمود که اکنون به صورت های گوناگون تکامل یافته است . همچنین انواع طبلها و سازهای ضربی را اختراع کرد و در تکامل آنها کوشید . گمان می رود در اختراع سازهای زهی از کمان الهام گرفته ، از شکل آن استفاده کرده و آن را به صورت چنگ در آورده است و به تدریج به اختراع انواع آن دست زده است و اندک اندک نواقص آن را بر طرف ساخته . اکنون انواع سازهای زهی به صورتهای گوناگون تکامل یافته است مانند : کمانچه ، و ویولن و غیر اینها . همچنین به اختراع سازهای دیگر توفیق یافته و به تدریج آنها را رو به تکامل برده است
در کاوشهای باستان شناسی سازهای بادی و زهی ،چون نی و چنگ و غیر اینها را یافته اند که تاریخ آنها به چند هزار سال پیش از میلاد می رسد . همچنین در سنگ نبشته ها و حجاریها و بر روی اشیاء یافته شده، صورت این قبیل سازها حک و نقر شده است بشر با اختراع سازها و ادوات موسیقی از الحان و نواهایی که در ذهن او حالت مطبوع و دلپذیر ایجاد می کرد تقلید نموده و پیوسته در راه تکامل آن گام برداشته است.
چون هر علمی را تعریف و موضوعی است که ذکر آن در مقدمه کناب خالی از فایدتی نیست بنابراین به ذکر مقدمه ای مختصر از اقوال (از ایرانی . غیر ایرانی) در تعریف این علم و فن مبادرت می کنم:
ابونصر فارابی در احصاء العلوم می نویسد موسیقی علم شناسائی الحان است و شامل دو علم است: علم موسیقی عملی،و علم موسیقی نظری. امروز نیز موسیقی دو شاخه دارد، موسیقی نظری که اصول علمی وریاضی موسیقی را شامل است، و در حقیقت از شاخه های فیزیک صوت محسوب می شود دیگر موسیقی عملی که فنی یا هنری به شمار می آید.
ابو علی سینا گوید: الموسیقی علم یاضی یبحث فیه عن احوال النغم من حیث یتلائم و یتنافر و احوال الزمنه المتخلخله بینهما از نظر ملایمت و تنافر و چگونگی زمانهای بین نغمه ها بحث می شود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تالیف کرد.
پیدایش موسیقی
رقص-آواز- شعر
بشر با درک زیبایی از طبیعت الهام گرفت و با تقلید اشکال و آهنگهای طبیعی و انعکاس این آثار هنر را که یکی از عوامل مهم ابراز احساسات و بیان زیبایی است به وجود آورد. و آن را به صورت های گوناگون منعکس نمود. غم و شادی و عواطف و احساسات انسانی مفاهیم واحدی است، اختلاف در طرز بیان و توصیف آن است.
رقص و شعر و موسیقی با بشر به وجود آمد و انسان از زمانی که پا به عرصه وجود گذاشت و در آغوش طبیعت بدون قید و بند و به طور آزاد مانند، حیوانات،در ظلمت جهانی و نادانی زندگی می کرد، دارای احساسات و عواطف و واجد تاثرات و حالات نفسانیی مانند بیم و امید غم و شادی میل و نفرت و سایر کیفیات درونی در دوران زندگی نیز پیوسته محکوم عواطف و احساسات خود بوده است. بشر از مناظر دلکش طبیعت و کوه و دشتهای سبز و خرم و رنگهای گوناگون و بهار فرح انگیز و عطر گلها و الحان مطبوع پرندگان و دیگر حیوانات و درخشندگی خورشید و ستارگان اسمان زیبا و شفاف و امثال اینها لذت می برد و به حالت انبساط و نشاط در می آمد و بالعکس از تاریکی و مناظر هراس انگیز و صداهای وحشتناک و آثار ناگوار جوی وحشت میکرد و همانطور که از مناظر زیبا و دل انگیز طبیعت منبسط می شد و به وجد می آمد از مظاهر غضب و قهر طبیعت گوناگون اندوهناک شده وحشت می کرد و پیوسته از آن گریزان بود.
عواطف و احساسات و ادراکات و مکنونات باطنی و انفعالات درونی ناشی از این عوامل که پیوسته با بشر همراه بوده می باست به صورتی جلوه گر شود، و آن صورت جز کردار و گفتار نمی توانست باشد. بنابراین انفعالات درونی و عواطف و احساسات و تاثرات خود را بوسیله صدا حرکت و کلمات که مناسبترین وسیله بیان احساسات و هیجانات است آشکار ساخت که نمودار آن اول رقص و شعر بود. ارسطو فیلسوف یونانی می گوید: شعر و رقص دو شاخه از یک ریشه اند. بعضی می گویند که رقص شعر متحرک است. بع هر حال این پدیده طبیعی از قدیم وسیله بیان و تجسم احساسات بشر بوده است.
از زمانیکه بشر توانست انفعالات درونی خود را بوسیله صدا نمایش دهد، و وزن را از صداهای منظم و مختلف طبیعت به دست آورد، موسیقی را بوجود آورد زیرا جهان پر از اصوات است، و عالم خلقت بر توازن . انتظام استوار است. شعر و موسیقی و رقص زادگان یک مادرند. این هر سه مولود عواطف و احساساتند. همان معلمی که خنده و گریه و شاعری را به بشر آموخته رامشگری را نیز به او یاد داده است. بشر در دبستان طبیعت از عشوه و ناز گل و الحان پرندگان خوش آواز چون بلبل و وزیدن باد بین شاخ و برگ درختان و چم و خم اشجار و نونهالان کوه و دشت و چمن در جریان خوشایند آبهای روان جویبارها ریزش آبشارها و فرود آمدن قطرات باران بر روی آب و آهنگ موزون قدمها در راه رفتن و ضربان نبض و امثال اینها که حکم مربی را برای بشر اولیه داشت و از آن تعلیم می گرفت و تقلید می کرد. هم صنعت شعر را آموخته است و هم فن موسیقی و رقص را که پردامنه ترین گونه هنرهای زیباست.
چون تشخیص موزون از غیر موزون در طبیعت بشر است و هر چه موزون ملایم طبع انسان است. آواز رقص و شعر که هر سه موزونند و مورد پسند و ملایم طبع بشر از همان دوران قدیم به صورت آداب و رسوم جزء زندگی ملل عالم درآمدند و نخست با آدایب و مراسم جادویی و سپس با تشریفان مذهبی همراه شده به تدریج از آن جدا گردیدند و استقلال یافتند و به واسطه تاثیر عوامل طبیعی محیط جغرافیایی،زبان،مذهب،نیازها، چگونگی زندگانی و آداب و رسوم و عادت اقوام و طوایف با یکدیگر اختلاف پیدا کردند.
بعد از آنکه بشر به تمدن نزدیک گریدی با اختراع آلات موسیقی و ادوات آن از الحان و نواهای که در ذهن او حالت مطبوع دلپذیر ایجاد می کید تقلید نمود و با سرودهای مذهبی به نیایش ارباب انواع پرداخت و موسیقی را رکن اصلی دین قرار داد و از رقص و آوازهای ضربی و غیر ضروری در جشن و سرور و پرستش خداان خود استفاده نمود.
با وسعت دایره تمدن تغییراتی در زندگانی بشر بوجود آمد. رقص و شعرو آوا نیز دستخوش تغییر و تحول شدند و قواعد خشک و اصول علمی در هر یک از این سه مظهر احساسات و عواطف بشری دخالت کرد و تحول و تغییراتی در آنها پدید آورد.این مظاهر که در آغاز پیدایش قواعد و قوانین مضبوطی نداشتند به همان نسبت که تحت شرایط و قوانین قرار گرفتند و به تدریج سادگی و روحانیت خود را از دست دادند، از یکدیگر تفکیک و پای بند به قیود و تابع شرایط و قوانینی گردیدند و هر کدام فنی جداگانه شدند و روشی را در پیش گرفتند.
پیدایش سازهای موسیقی
طبیعی ترین وسیله آواز سینه و حلقوم طبیعی انسانی و ساده ترین وسیله ایجاد وزن دستهای ژآدمی است. انسان با برهم زدن دستها وزن را نگه می داشته و نغمه ها و آهنگها را همراهی می کرده است. بعد ها بشر از شاخ حیوانات و روییدنیهایی که در دسترس داشت سازهای بادی مانند بوق و نی را ساخت و با کمک حس شنوائی سوراخهایی با توجه به معتقداتنجومی و اعداد مقدس در آنها تعبیه نمود که اکنون به صورتهای گونگون تکامل یافته است. انواع طبلها و سازهای ضربی را اختراع نمودند و در تکامل انها کوشیدند. گمان می رود در اختراع سازهای زهی از کمان الهام گرفته و از شکل آنها استفاده کرده و آن را به صورت چنگ درآورده است و به تریج به اختراع انواع آن دستزده است و اندک اندک نواقص آن را برطرف نموده است.اکنون همچنین به اختراع سازهای دیگر توفیق یافته و به تریج آن ها را رو به تکامل برده است.
در کاوشای باستان شناسی سازهای بادی و زهی چون نی وچنگ و غیر اینها را یافته اند که تاریخ آن ها را ب چند هزار سال پیش از میلاد می رسد. همچنین در سنگ نبشته ها و حجاریها و بر روی اشیاء یافت شده صورت این قبیل سازها حک شده است. بشر با اختراع سازها و ادوات موسیقی الحان و نواهایی که در ذهن او حالت مطبوع و دلپذیر ایجاد کرده تقلید نموده و پیوسته در راه تکامل آن گام برداشته است.
برگرفته از کتاب تاریخ موسیقی ایران
« : 27 ژانویه 2009 گاه 03:47:25 »
موسیقی چیست؟
1- موسیقی هنر بیان احساسات به وسیله ی صداهاست.
مصطفی کمال پور تراب، تئوری موسیقی ، نشر چشمه
2- تعریف موسیقی ( منبع: آفتاب ؛ لینک)
وسیقى تراوش احساسات و اندیشههاى آدمى و مبین حالات درونى وى مىباشد. شنیدن یک آهنگ آرامبخش و جذاب مىتواند پایانپذیر خستگى روزانه شما باشد. واژهٔ موسیقى که در عربى قَى تلفظ مىشود ریشهٔ یونانى دارد. از زمان منصور خلیفهٔ عباسى توجه به آثار یونانى آغاز شد و سپس در دوران هارون پنجمین خلیفهٔ عباسى (۱۹۸-۲۱۸ هـ) با تأسیس بیتالحکمه به اوج خود رسید. مقارن همین دوران بوده است که واژهٔ موسیقى راه یافته و بهتدریج جایگزین غناء عربى شده است.
براساس مدارک موجود واژۀ موسیقى و همخانوادههاى آن در مفاتیحالعلوم خوارزمى و رسالهٔ موسیقى اخوانالصفاء دیده مىشود که هر دو متعلق به سدهٔ چهارم هجرى (دهم میلادی) است. خوارزمى در تعریف موسیقى مىگوید: موسیقى به معنى پیوند آهنگهاست... . تعریف سادهٔ موسیقى یا صداهاى موسیقایی، صداهاى خوشایندى مىشود که انسان از شنیدن آنها احساس لذت مىکند.
با بالا رفتن سطح فرهنگ و هنر معلوم شد صداهاى خوشایند، صداهایى هستند که از نظمى خاص پیروى مىکنند و بین آنها نسبتهاى معینى وجود دارد. براى همین عدد در موسیقى داراى اهمیت بسیارى است. تا جائىکه فیثاغورث معتقد است که عدد اصل وجود در آفرینش است.
پیروان او اجسام را هر یک عدد مىداشتند و معتقد بودند که چون کرات آسمانى و افلاک از یکدیگر فاصلههاى معینى دارند، از نسبت آنها نغمهها ساخته مىشود و آوازها در اصل ناشى از حرکت افلاک هستند.
ابوعلىسینا مىگوید: موسیقى علمى است ریاضى که در آن از چگونگى نغمهها، از نظر ملایمت و تنافر و چگونگى زمانهاى بین نغمهها بحث مىشود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تألیف کرد.
ابونصر فارابى در احصاءالعلوم موسیقى را علم شناسایى الحان مىداند که شامل دو علم است: یکى علم موسیقى عملى و دیگرى علم موسیقى نظری. امروزه نیز این تقسیمبندى در موسیقى وجود دارد. افلاطون در تعریف موسیقى مىگوید: ”موسیقى یک ناموس اخلاقى است که روح و جهانیان و بال به تفکر، و جهش به تصور، و ربایش به غم و شادی، و حیات به همه مىبخشد.“
مرحوم خالقى در کتاب نظى به موسیقى مىنویسد: ”موسیقى صنعت ترکیب اصوات و صداهاست بهطورىکه خوشایند باشد و سبب لذت سامعه و انبساط و انقلاب روح گردد.“
و بتهوون در تعریف زیباى خود مىگوید: موسیقى مظهرى است عالىتر از هر علم و فلسفهای، موسیقى سنتى ایران شالم قطعاتى است که در مجموع بهعنوان ردیف موسیقى ایرانى گفته مىشود. امتیاز موسیقى ایرانى در امکانات وسیع مقامى و ملودىهاى غنى آن است. این موسیقى هنرى است بسیار ظریف و عمیق.
3- براستی موسیقی چیست؟ (منبع : گیتار برای همه ؛ لینک)
راستی موسیقی چیست؟ چگونه تعریف میشود؟ آیا واقعا موسیقی ملودی تکنواخت و نوای سازهای مختلف است، که طنینی به صدای خواننده بدهد و دنگ و دونگی باشد برای پوشاندن صدای ناهنجارش؟
ولی نه، موسیقی فراتر از تعریف در الفاظ است و شگفتی آن نیز در همین است. موسیقی جبران ناکامیهای زبان است و شیوهای برای بیان احساسات ناملموس. احساساتی که نمیدانیم چه هستند… آنجا که زبان از گفتن باز میماند، موسیقی مأمنی میشود برای روح، و زبانی میشود برای بیان احساسات و ناگفتههای ناشناخته…
موسیقی هرچه هست، سرچشمهای از درون انسان دارد و مخلوقی است که «از روح آدمی جان گرفته و به روح آدمی جان میدهد» موسیقی، طنین از دل برآمدهای است که لاجرم بر دل مینشیند. ولی از چه دلی برآمده و بر چه دلی مینشیند؟
روح پویا و احساسات متغیر که ارتباطی مستقیم با شرایط سنی، حوادث گوناگون و … دارد چه میگوید و چه میخواهد؟ شاید نداند «چه میخواهد» ولی آنچه را که میخواهد میشناسد. در هر لحظه به موسیقی گوش میدهیم، از آن لذت میبریم و همین کافیست…
البته موسیقی فقط غذای روح و زبان احساسات نیست، بلکه درمانی برای جسم نیز هست. تحقیقات نشان داده است موسیقی که ترکیبی از صداهای گوناگون است، بر روی عملکرد و متابولیسم بدن تأثیر میگذارد و اثری مستقیم بر روی بخشهای اصلی بدن از جمله غدد گوناگون، قلب، دستگاه تنفسی، مغز و … دارد و موسیقی به عنوان ترکیبی «منظم» و «زیبا» از اصوات، تأثیری مثبت بر روی جسم نیز میگذارد.
ولی شناخت تأثیرات مستقیم آن بر روی بدن نیاز به ورود به دنیای علم موسیقی درمانی دارد. البته ارتباط روح و جسم انسان باز هم به ما میگوید که در هر لحظه، لذت بردن روح از یک موسیقی مترادف است با تأثیر مثبت آن بر روی جسم انسان…
روح انسان است که زیبایی موسیقی را میفهمد و این روح است که مانند یک استاد خبرهی زیباشناسی در مورد موسیقی قضاوت میکند.
زیباییشناسی در موسیقی دارای دو جنبهی تحلیلی و ترکیبی است. زیباییشناسی تحلیلی مربوط به زیبایی اصوات و نوای سازهاست و موج برخاسته از پیانو و ناله و افغان ویولن و کمانچه و … همه واژههای زیبایی هستند برای گفتن سخنی زیبا، ولی بعد ترکیبی موسیقی برمیگردد به «نظم» و «آهنگی» که هنرمند با کنار هم چیدن نتها و آواها میآفریند.
در جنبهی ترکیبی است که هنرمند معنا پیدا میکند و موسیقی سخن میگوید و جملهای زیبا میشود از واژههای زیبا… حتی اگر واژههای اصوات نیز زیبا نباشند، جمله زیباست و اگر صدای ساز زیبا نیست، هنرمند آهنگی زیبا از آن میآفریند، براستی که هنر همین است و نه نواختن ساز و نه دامبول و دیمبول…
دریغا که این هنر در سرزمین هنر و موسیقی گم شده است، اگر هم هست، محو، ثابت و بیحرکت است و این ثبوت در گذر زمان و تحول انسان از بین خواهد رفت. افسوس که آوایی از «چنگ» و «عود» و «نای» و … توسط «نکیسا» و «باربد» زمان آفریده نمیشود…
و باز افسوس که در طاق بستان زمان، تصویری از خسرو پرویزی نیست که به نوای چنگ و عود گوش بسپارد و به هنرمندان ارج نهد… دریغا که آوای سهگاه، ماهور و شور در هیاهوی روزگار محو و بینشان شده است…
ولی «کجاست حرکت؟»، «کو اقدام؟»… شاید افسوس را باید به همین دلیل خورد…
در معرض موسیقی قرار گرفتن و شرکت فعال در خلق آن میتواند زندگی یک کودک را هم آنی، هم در بلندمدت غنا بخشد و در او خلاقیت و شکوفایی برانگیزد. ارزشهای فرهنگی را به وی منتقل کند و به رشد جسمانی، فکری و اجتماعی او کمک کند. بعد از سالها کاهش بودجههای مربوطه، مسئولان حوزههای آموزشی در آمریکا در شُرف بازگرداندن برنامههای موسیقی و سایر هنرها به مدارس هستند. در سال 1980 تنها در دو ایالت آموزش هنر برای فارغالتحصیلی اجباری بود؛ اکنون در 28 ایالت چنین است.
تحقیقات نشان داده است که گوش دادن به موسیقی، اثرات مثبت کوتاهمدت و بلندمدت بر قدرت استدلال انتزاعی1 دارد. معروفترین این مطالعات به نام «اثر موتزارت»2 است. در این بررسی دانشجویانی که به یک سونات پیانوی موتزارت گوش داده بودند، هشت نمره بالاتر از گروه کنترل در تست هوش کسب کردند. در مطالعات دیگر، مهارتهای ذهنی کودکان پیش دبستانی و دبستانی، پس از آموختن موسیقی، پیشرفتهای محسوسی نشان داده است.
توجه دوباره به افزودن موسیقی به برنامه درسی مدارس همچنین متأثر از کار روانشناس معروف «هاوارد گاردنر»3 است. این روانشناس در مطالعه مهم خود به نام «چارچوبهای ذهنی»4 محدودیتهای مفاهیم سنتی هوش را به چالش کشیده است و تواناییهای موسیقی را یکی از هفت مبانی هوش شناخته که باید پرورانده و تقویت شود.
رابطه یک کودک با موسیقی، قبل از تولد آغاز میشود. مطالعات نشان داده است که نوزادان در صورتی که در سه ماه آخر حاملگی به نغمههای موسیقی گوش داده باشند رفتارشان تغییر میکند. نوزادان به شدت5 و نواک6 صداها حساساند و حتی عکسالعملهای متفاوت به سبکهای متفاوت موسیقی دارند. در اولین ماههای تولد، نوزادان، قدرت چشمگیری برای تشخیص نواکهای مختلف دارند و در سه ماهگی، کودک میتواند نواکهای مشخص را با دقت بسیار تکرار کند. حس نواک در کودک، همچنین در رشد قدرت تکلم او نقش دارد. این احساس، الگوی تکلم بزرگسالان را قابل فهمتر میگرداند. در آغاز، نواکها و ریتمهای مکالمه کودکانه که «به زبان مادر یا اولیا»7 شناخته میشود، اغراقآمیز است.
پس از آن، خصوصیات تکلم عادی بزرگسالان را به خود میگیرد مانند وقتی که صدا در پایان یک جمله سؤالی اوج میگیرد. همچنین شناخت ساختارهای موسیقی که در فرهنگ او وجود دارد، در کودکی آغاز میشود. کودکان ششماهه، قادرند که ارتباطهای تونال را در طیف وسیعی از گامهای موسیقی تشخیص دهند. این قدرت در مورد فرهنگهایی که با فرهنگ خودشان تفاوتهای عمده دارد هم صادق است. در یک سالگی این باز بودنِ ذهن کودک کمکم از بین رفته و انتظارات موسیقایی کودک با فواصل صوتی موسیقی فرهنگ خود او شکل میگیرد.
کودکان، تلاشهای ابتدایی خود را برای آواز خواندن از هشت ماهگی هم میتوانند آغاز کنند و از خود صداهای موسیقایی درآورند و تا دوازده ماهگی قدرت خود را برای تکرار الگوهای نواک مشخص نشان میدهند. تا هجده ماهگی هماهنگی بین حرکات و ریتم و توانایی تکرار فواصل ملودیکِ بهخصوص (در مقابل نواکهای تکی)، رشد میکند. وقتی آواز خواندن واقعی آغاز میشود، بین سالهای دوم و سوم زندگی، ابتدا کلمات را میآموزد، پس از آن ریتم و سپس نواک. تا پنج سالگی، کودک صاحب رپرتوآری از آوازهاست.
بچههای کودکستانی میتوانند نوعاً عبارات موسیقایی را تشخیص دهند و مفهوم سرعت8 و پویایی9 را میفهمند. (سرعت به معنای تندی یا کندی و پویایی به معنای قوت یا نرمی صدا).
هفتسالهها تفاوتهای نواک را حتی به کوچکی 4/1 پرده میتوانند دریابند. بین سن پنج تا هشت سال حساسیتی نسبت به مفهوم مایه10 (قطعه در چه گامی است) در او رشد میکند و همراه آن قدرت تشخیص تغییرات در هارمونی. همین حساسیت در او برای تشخیص مایههای ماژور و مینور ظهور میکند و کودک میتواند انتقالات گامها در ملودی را تشخیص دهد یا فرودهای11 ناتمام را مشخص کند. (منظور کادانسی است که روی درجه І گام تمام نمیشود.)
یک استعداد خاص در موسیقی که میگویند تحت تأثیر هم محیط و هم وراثت است، موضوع نواک تام12 است، یعنی کودک قادر است که نواک دقیق هر صدا را تشخیص داده و به نوبه خود هر نواک را به دقت بازسازی کند بدون آنکه نواکی آغازین به عنوان نقطه مرجع داشته باشد. (به کسی که بتواند نواکی را با کمک نقطه عطف بهخصوص بخواند، که خود مهارتی بهخصوص و باارزش است، نواک نسبی13 میگویند.)
گرچه بسیاری از موسیقیدانان تربیتشده نواک تام ندارند، ولی تربیت موسیقی به رشد این استعداد کمک میکند و در میان موسیقیدانان حرفهای متداولتر از مردم عادی است. تحقیقات اخیر نشان داده که نواک تام در خانوادهها ارثی است. محققان به دنبال مطالعه DNA بعضی از این خانوادهها هستند تا شاید ژن بهخصوص آن را پیدا کنند.
یکی از بهترین راههایی که پدر و مادر میتوانند علاقه به موسیقی را در کودکان خود برانگیزند، آن است که خود نمونه مثبتی برای آنها شوند، عشق خود را به موسیقی نشان دهند، بچههای خود را از سنین بسیار پایین با موسیقی و کنسرت آشنا کنند و برای آنها و به همراه آنها در منزل آواز بخوانند.
نوزادانی که در منزل موسیقی میشنوند اغلب حتی پیش از حرف زدن میتوانند آواز بخوانند. از اول، والدین میتوانند فرآیند آشنایی کودک را با موسیقی از طریق آواز خواندن برای او تقویت کنند.
نوزادان، در همه جای دنیا، لالایی و آوازهای آرام دیگر را که دارای نواک محدود و الگوی ملودی ساده و تکراری هستند ترجیح میدهند. در اواسط سال اول میتوان آوازهای زندهتری را بر آنها افزود و آوازهای سؤال و جوابیمانند
«Old McDonald» را با شرکت کودکان و حرکات موزون با آنها خواند. آوازهای مورد علاقه بیشتر آنهایی هستند که اشعاری درباره حیوانات یا با صدای حیوانات دارند و یا به قسمتهایی از بدن اشاره دارند که میتوانند همراه با ریتم آهنگ لمس شوند. آواز خواندن میتواند نوزاد را آرام کند و تسلط او را بر لغات تقویت کند. این کار میتواند همراه با انجام کارهای متداول در منزل و خانواده باشد.
نوزادان همچنین میتوانند از گوش دادن به اسباببازیهای موسیقیدار و اسباببازیهای حیوانات که آواز میخوانند بهره بگیرند. بین سنین شش تا نه ماهگی میتوانند با وسایل موسیقی به شکل اسباببازیهای کوکی بازی کنند.
در این مرحله کودک دوست دارد تا از صداها تقلید کند و با موسیقی حرکت کند. پدر و مادران نباید از اینکه کودک یک آواز را خارج بخواند یا ضرب مناسب را حفظ نکند نگران شوند.
اینها قدرتهایی هستند که بعدها رشد خواهند کرد. رشد موسیقی در کودکان میتواند به وسیله شنیدن انواع موسیقی بهخصوص موسیقی زنده و موسیقیهایی که کودک دوست دارد تقویت شود. بازیهای با موسیقی هم که شامل هم آواز خواندن و هم حرکت باشد، در همین جهت مؤثر است. در این مرحله کودکان همچنین میتوانند از وسایل با ریتم ساده استفاده کنند. مانند زدن روی طبل یا سازهای کوبهای دیگر، تکان دادن ماراکس واقعی یا خانگی (نوعی جغجغه) و به صدا درآوردن بِلز. برای کودکان در این مرحله میتوان در تمام مدت روز، چندین بار آواز خواند حتی در درون اتومبیل.
کودکان پیشدبستانی میتوانند بازیهای زیر و بمی صوتی را انجام دهند و آغاز به شناسایی صدای سازهای مختلف کنند و با عکسهای آنها تطبیق دهند. اگر در منزل پیانو وجود داشته باشد میتوانند با آن آغاز به تمرین کنند. بازیهایی که شامل دست زدن و حرکت هنگام موسیقی است و با حرکت موسیقی جلو میرود و میایستد، در این سنین بسیار محبوب هستند. در جریان یاد گرفتن و تسلط بر آوازها که در آن شعرخوانی فردی و آواز جمعی پشت سر هم میآیند، کودک به فرمهای موسیقی آگاهی مییابد. کودکان پیشدبستانی همچنین میتوانند حکایات کوچک درباره آهنگسازان و آهنگهای آنها یاد بگیرند.
رویکردهای گروهی سیستماتیک مختلف برای آموزش موسیقی، که همگی از خارج آمدهاند، در مقطع پیشدبستانی آغاز میشود.
معروفترین آنها، برنامه پرورش استعداد «سوزوکی» است، که به وسیله مربی ژاپنی به نام «شینیچی سوزوکی»14 آغاز شد. این برنامه روشی است برای آموزش ویولن، که بعدها به آموزش پیانو و سایر سازها گسترش پیدا کرد. روش سوزوکی، که بر پایه روش یاد گرفتن زبان مادری است، از طریق پیروی از قدمهایی که یک کودک زبان میآموزد، به او موسیقی یاد میدهد. در این برنامه، اول گوش دادن است و سپس تقلید و در مرحله آخر خواندن و نوشتن. کودک در آغاز به نوار قطعات موسیقی مورد نظر گوش داده و سپس آن را حفظ میکند. پس از آن مطالعه مفاهیم موسیقی در درسهای بعدی او گنجانده میشود. پدر و مادران که هم در درسهای خصوصی و هم در کلاسهای دستهجمعی شرکت میکنند، در جلسات تمرین شرکت فعال داشته و همپای کودکان خود یاد میگیرند. گروهبندیهای دستهجمعی مرتب، برای اجرای موسیقی با سایر کودکان جزء جدانشدنی این برنامه است.
یک برنامه دیگر ژاپنی، برنامه پرورش موسیقی «یاماها»15 است، که هم در موسیقی کلاسیک و هم موسیقیهای عامیانه، زمینههای اولیه را در دسترس دانشآموزان قرار میدهد. کودکان بین چهار تا شش سال در کلاسهای هشت تا دوازده نفره یک برنامه آموزشی دو ساله را بهتدریج و مرحله به مرحله دنبال میکنند و والدین در تمام فعالیتها حضور داشته و کودکان خود را در منزل یاری میکنند. فعالیتها شامل آواز خواندن و حرکات کامل جسمانی است که در طی آن مقدمات «کیبورد» را میآموزند ولی هیچ نوع آموزش پیانو یا سازهای دیگر صورت نمیگیرد.
یک برنامه دیگر «دال کروز یوریتمیک»16 است که در کنسرواتوار موسیقی ژنو به وسیله «امیل ژاک دال کروز»17 تدوین شد و تکیه آن بر حرکات جسمانی و خلاقیت است. کودک اصول اولیه موسیقی مانند ملودی، ریتم و دینامیک را از طریق حرکات طبیعی و یاد میگیرد. همچنین سیلابهای سلفژ (دوـ رـ میـ فاـ سلـ لاـ سی)، تربیت گوش و بدیههنوازی روی «کیبرد» را همراه با sight- singing مطالعه میکنند. روش آموزش «دالکروز» از طریق برنامههای ویژه به طور معمول با همکاری مدارس موسیقی اجرا میشود.
بعضی معلمان خصوصی هم از روشهای آن برای تدریس ریتم استفاده میکنند.
دو روش دیگر که هر دو به وسیله آهنگسازان معروف قرن بیستم اروپایی ساخته شدهاند، وجود دارد که شامل استفاده از آهنگهای محلی به عنوان مقدمهای به موسیقی هستند. روش «کار مدرسه اُرف»18، که به وسیله آهنگساز آلمانی به نام «کارل اُرف»19 در سال 1950 تدوین شد بر رقص و فعالیتهای ریتمدار تکیه دارد و هم از آهنگهای محلی و هم از ساختارهای محاورهای که از طریق آهنگهای کودکستانی و بازیهای بچهها ابداع شده است استفاده میکند. این روش همچنین با سازهای کوبهای خاصی که توسط ارف توسعه داده شده و میتوانند هم ریتم و هم ملودی به وجود آورند شناخته میشود. بسیاری از معلمان موسیقی در مدارس خصوصی و دولتی از روشهای اُرف به عنوان قسمتی از کار تدریس خود استفاده میکنند. آهنگساز مدرن دیگری که یک سیستم آموزش موسیقی به وجود آورد، «زُلتان کُدالی»20 مجارستانی است و روش او که در سالهای 1920 تدوین شده بود، در سالهای 1960 به آمریکا معرفی شد. این روش که برای کودکان از سه سال به بالا ساخته شده است، هدف را رشد گوش دادن صحیح و حس ریتم کودک از طریق آواز قرار داده است و از آهنگهای کودکستانی و موسیقی محلی زادگاه کودک استفاده میکند. کودک از طریق آواز، خواندن و نوشتنِ موسیقی را میآموزد و بعد از آن با استفاده از وسایل موسیقی آشنا میشود.
در کلاسهای دبستانی میتوان کودک را به کنسرتهای مخصوص جوانان برد. در این کنسرتها قطعههای کوتاه و متنوع اجرا میشود که توجه او را حفظ میکند و به طور محسوس کوتاهتر از اجرای آن قطعات برای بزرگسالان است. همچنین کودکان میتوانند از طریق گوش دادن به موسیقی در منزل و خواندن کتابهای کوتاه درباره موسیقی و آهنگسازان، شروع به آشنایی با انواع مختلف و دورههای موسیقی نمایند. پس از شش یا هفت سالگی آنها به رشدی میرسند که میتوانند درس خصوصی با ساز را آغاز کنند. وقتی که کودک مایل و قادر است که به تمرین با ساز و تکرار تمرینها تن در دهد، تسلط بر مهارتهای نوین هدفی عمده میشود. رشد مهارتهای حرکتی ظریف ادامه یافته و باعث افزایش سرعت و فرزی آنها میشود و تا نُه سالگی توانایی کاربرد مستقل دستها و نیز هماهنگی دست و چشم بهبود مییابد.
اجرا، بُعدی مهم به تجربه کودکان دبستانی از موسیقی میافزاید. بسیاری از کودکان به طور طبیعی از اجرا شاد میشوند. در این مرحله اگر والدین آنها را در سنین جوانی در این راه بیندازند از ترسهای بعدی روی صحنه بودن در سنین بالاتر جلوگیری میکنند.
کودکانی که درس خصوصی موسیقی میگیرند میتوانند در کنسرتهایی که معلمان یا مدرسه موسیقی آنها ترتیب میدهند بنوازند. همه کودکان میتوانند در برنامههای آوازی یا سازی مدرسه، اجرا داشته باشند. سایر فعالیتها مانند اردوگاههای تابستانی و فوق برنامههای مدرسه فرصتهای مناسب برای اجرا یا شرکت در مراسم گروهی به وجود میآورد.
هنگامی که جوانان به سن بلوغ میرسند، علایق بهخصوص خود را در مورد موسیقی دریافتهاند که اغلب شامل انواع موسیقیهای رایج مردمی است. آنها به طور معمول شروع به جمعآوری مجموعه موسیقی مورد علاقه خود میکنند. تلاشهای والدین برای محدود کردن سلیقه موسیقی فرزندانشان در این مقطع مثبت نیست. همه سعی آنها باید در جهت وسعت بخشیدن تجربه موسیقایی آنها باشد نه محدود کردنشان. علاقه به انواع موسیقی میتواند همزمان وجود داشته باشد و به طور مثال عشق به موسیقی کلاسیک یا جاز بهخصوص وقتی همراه با آموزش و شرکت فعال باشد، تحت تأثیر علاقه به موسیقی راک قرار نخواهد گرفت.
نوجوانان میتوانند به کنسرتهای موسیقی کلاسیک بروند و در اجراهای گروهی مدرسه شرکت کنند. شرکت در ارکسترهای دانشآموزی، گروههای مارش یا کُر میتواند دیسیپلین، کار گروهی و مهارتهای اجتماعی را ارتقا بخشد. تئاترهای موزیکال میتوانند برجستهترین کارهای مدرسه در سال شوند. این تئاترها تجربههای اجرایی باارزشی به نوجوانان میدهند. جوانان با علاقه جدی در موسیقی کلاسیک میتوانند در اردوگاههای موسیقی شرکت کنند، در رقابتهای مدرسه یا سازمانهای موسیقی وارد شوند، در فعالیتهای موسیقی مذهبی شرکت کنند و به گروه یا انجمنهای موسیقی ملحق شوند.
اگرچه کودکان میتوانند در مدرسه تا درجات مختلف موسیقی یاد بگیرند ولی آموختن خصوصی یک ساز موسیقی، مهارت و ادراکی فراتر از درسهای درون کلاس به آنها میدهد.
همچنین درسهای خصوصی موسیقی باعث ایجاد اعتماد به نفس، دیسیپلین، توانایی استفاده بهینه از زمان و رشد ذهنی و مهارت عضلانی میشود. به علاوه درس خصوصی، کودک را از رشد عادات بد در نواختن سازها بازمیدارد. این عادات در مردمی که بدون سرپرستی معلم مبادرت به نواختن ساز میکنند بهآسانی میتواند اتفاق بیفتد شروع درسهای خصوصی بعد از عادات بد نواختن، بهخصوص در طولانیمدت، میتواند یادگیری اصولی را به طور جدی به تأخیر بیندازد. بنا به نوع ساز و روش آموزش، درسهای خصوصی موسیقی میتوانند از سه سالگی تا دوران دبیرستان آغاز شود. تحقیقات نشان داده است که روش آموزش از اهمیت کمتری نسبت به استعداد هنرجو، میزان تعهد او، روابط بین معلم و هنرجو و میزان تعهد و حمایت والدین برخوردار است.
کودکان میتوانند یادگیری بیشتر سازهای موسیقی را در مقطع دبستان شروع کنند ولی نباید درسهای آواز را قبل از سن بلوغ آغاز کنند. (برای دختران دوازده تا چهارده سال و پسران پانزده تا هفده سال) به دلیل تفاوتهای فردی در رشد جسمی و ذهنی، مشخص کردن سن دقیق برای شروع آموزش موسیقی برای همه کودکان امکان ندارد. اما راهنماییهای کلی ممکن است. پیانو، ویولن و فلوت ریکوردِر میتوانند در پایینترین سنین آموزش داده شوند، اگرچه اندازه ویولن 4/1 یا 4/2 برای کودکان لازم است. با استفاده از روش پیشگفته «سوزوکی»، کودکان میتوانند یادگیری ساز را در سنین زودتری نسبت به روشهای دیگر شروع کنند. امکان شروع روش سوزوکی از سه یا چهار سالگی وجود دارد که به دلیل چند ویژگی مشخص است. هنرجویان پیش از توانایی خواندن نتها به کمک گوش آغاز به نواختن میکنند، والدین در درسها و جلسات تمرین شرکت میکنند و هنرجویان بیشتر نواختن خود را در گروه انجام میدهند. به دلیل اینکه بیشتر انواع روشهای آموزشی بر پایه خواندن نُتهاست، کودکان نمیتوانند تا رسیدن به سن کافی برای شروع خواندن نُتها، درسها را آغاز کنند که به طور معمول این سن همزمان با شروع خواندن و نوشتن در مدرسه است. درسهای معمولی پیانو و ویولن (اندازه 4/1 ویولن) به طور معمول در شش یا هفت سالگی میتوانند آغاز شوند. یک کودک میتواند نواختن ویولنسل 4/2 را در هفت سالگی آغاز کند. یادگیری سازهای بادی چوبی و برنجی (فلوت، کلارینت، پیکولو، اُبوآ، فاگوت و ترومپت)، که احتیاج به رشد ظرفیت ریه کودک دارد، دیرتر آغاز میشود، به طور معمول حدود ده یازده سالگی است. یادگیری ترومبون و هورن فرانسوی حدود سیزده سالگی، گیتار آکوستیک در هشت یا نه سالگی، گیتار الکترونیک، چنگ و ویولا در یازده یا دوازده سالگی و کنترباس حدود سیزده سالگی میتوانند آغاز شوند.
برای پیدا کردن معلم، والدین بایستی از والدین دیگر که کودکانشان درس موسیقی میگیرند و از موسیقیدانهای محل اقامتشان، مثل معلم موسیقی مدرسه فرزندشان سؤال کنند. یک معلم مجرب بایستی مدرک موسیقی داشته باشد. عضویت در یک سازمان حرفهای موسیقی محک دیگری بر معتبر بودن معلم است. با وجود این، 73٪ آموزشدهندگان موسیقی، حتی بسیاری از معلمان خوب، به این دو گروه تعلق ندارند. معلم باید مایل به توضیح اساس روش آموزش خود برای والدین باشد و روابط خوبی را با کودک پایهریزی کند.
بزرگترین چالش در کار موسیقی، داشتن یک برنامه مرتب تمرین است؛ تمرین ساز بر پایه یک برنامه روزانه مرتب. بیشتر از هر فعالیت دیگر کودک احتیاج به دیسیپلین دارد. این تمرینات باید به طور مرتب بدون توجه به حال و هوای شخص، سایر برنامهها یا داشتن یا نداشتن انرژی از سوی هنرجو دنبال شود.
تمرین موسیقی کاری تکراری در تنهایی است که به طور معمول احتیاج به زمان طولانی دارد تا نتایج محسوسی به دست دهد. تمرینات میتوانند مؤثرتر انجام شوند اگر معلم نکات چگونگی تمرین را، نه فقط چه تمرین کردن را، به هنرجو بگوید. اگرچه تمرین موسیقی نباید به یک نیروی مداوم اصطکاک بین والدین و فرزندان تبدیل شود، والدین نیاز به ترغیب زیاد و تشویق منظم فرزندانشان دارند. مفید است که یک برنامه منظم تمرین برای کودک در نظر گرفته شود تا تمرینات جز جدانشدنی برنامه روزانه وی شوند
ابن سینا : علم موسیقی دو بخش است، ترکیب نغمات و اوزان
دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۳ ، شیدا شیدایی فر
از این نویسنده بخوانید: | |
• فراکتال و کاربرد آن در موسیقی (II) • فراکتال و کاربرد آن در موسیقی (I) • نت نگاری • باربد |
حسین ابن سینا ابن عبدالله معروف به ابن سینا دانشمند، فیلسوف و پزشک بزرگ قرن چهار و پنجم هجری قمری از بزرگان و علمای موسیقیدان زمان خود بوده است. او مباحث اصلی موسیقی را با نهایت دقت تشریح نموده و در این مباحث پیرو فارابی میباشد، عقاید او را تشریح میکند و در بسیاری موارد دارای ابداعات و ابتکار است. ابن سینا در تالیفات موسیقی خود در مباحث گوناگون وارد شده و آنها را مختصر، مفید و با دلا یل منطقی بیان کرده که نتنها به اصول فیزیکی و ریاضی تکیه میکند بلکه دامنه بحث را به فلسفه و علم النفس نیز میکشاند.
تالیفات موسیقی ابن سینا : ابن سینا سه کتاب موسیقی دو عدد به زبان عربی و یکی به زبان فارسی دارد که از همه مبسوط تر و مهم تر بیست هزار کلمه از فصل دوازدهم از بخش ریاضی کتاب الشفا و بعدی سه هزار کلمه در کتاب النجات است که خلاصه ای از همان کتاب شفا است و سومی به فارسی در کتاب دانش نامه که خلاصه ای از کتاب النجات است. از کتاب دانشنامه دو نسخه خطی در موزه بریتانیا است و از "شفا" هفده نسخه خطی به این قرار موجود است: یکی در کتابخانه سپهسالار، دو نسخه در کتابخانه مجلس، یک نسخه در کتابخانه حاج سید نصر الله تقوی، دو نسخه در کتابخانه مشکوه، یکی در کتابخانه استان رضوی، دو نسخه در کتابخانه بودلیان اکسفورد، یک نسخه در مکتب هندی لندن، یک نسخه دیگر در جامعه لید در هند، یک نسخه در کتابخانه جون رایلندز در منچستر، دو نسخه در کتابخانه مصری در قاهره، یک نسخه در کتابخانه جمعیه الملکیه السیویه در لندن و بالاخره یکی هم در کتابخانه اوبسالا در سوئد.
موسیقی شفای ابن سینا : این کتاب شامل شش بخش به قرار زیر است :
بخش اول ، 5 فصل به این ترتیب : 1 - مقدمه درباره روش تحقیق و تعریف صدا، 2 - تعریف موسیقی و علل ایجاد صوت و زیر و بمی وعلل آن، 3 - شناسایی ابعاد موسیقی ، 4 - ابعاد ملایم مرتبه اول، 5 - ابعاد ملایم مرتبه دوم
بخش دوم ، 2 فصل به این ترتیب : 1 - جمع و تفریق اعداد، 2 - مضاعف و نصف کردن ابعاد
بخش سوم ، 3 فصل به این ترتیب : 1 - راجع به اجناس، 2 - شماره اجناس، 3 - اجناس قوی
بخش چهارم ، 2 فصل به این ترتیب : 1 - جمع یا دستگاه، 2 - ایجاد اهنگ از نت های موسیقی
بخش پنجم ، 5 فصل به این ترتیب : 1 - نت های موسیقی، 2 - علم اوزان، 3 - وزن خوانی، 4 - اوزان چهار تایی و پنج تایی و شش تایی و اوزان معمولی، 5 - شعر و اوزان شعری
بخش ششم ، 2 فصل به این ترتیب : 1 - ترکیب یا تالیف آهنگ، 2 - اسباب های موسیقی
تعریف موسیقی : " موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صدا های موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است. بنابراین علم موسیقی شامل دو بخش است و علم ترکیب نغمات مربوط به صدا های موسیقی و علم اوزان مربوط به زمانهایی که صدا های یک نغمه را از یکدیگر جدا مینماید . پایه این دو قسمت بر اصولی استوار است از علومی خارج از موسیقی اخذ میشوند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته میشوند. "
تعریف صدا : " میگویم صدا یکی از پدیده های خارجی است که حواس ما درک میکند و احساس آن ممکن است خوشایند باشد و در این مورد صفتی از صدا در نظرم است که آن را به گوش مطبوع یا نامطبوع میکند و نه اثری که در نتیجه شدت غیر عادی آن حاصل میشود و تنها خاصیتی از اجسام مادی است که در همه امتداد ها ظهور میکند. "
قوانین ارتعاش : " در شرح علل زیری و بمی صدا، قوانین ارتعاش را در اجسام روشن میسازد، علل زیری و بمی صدا عبارتند از : اتصال شدید ذرات جسم و سختی آن (معرف به قابلیت ارتجاع) و کوچکی ابعاد آن و زیادی نیروی کشش درجه زیری و بمی با زیاد و کم شدن علل ان بستگی دارد و مثلا" تاری با کشش ثابت با تغییر طول, صدا هایی با زیری و بمی متفاوت ایجاد میکند و هر چه طویل تر باشد صدا بم تر است. "
تعیین به عدد و صدا : " این مورد با اندازهگیری مقادیر خواصی که به ان اشاره شد میسر است و همچنین مقایسه مقادیر خواص مشابه آن انجام میشود (یعنی از میان مولفه های موثر، همه بجز یکی ثابت اند) که این بیان در حقیقت راهی برای یافتن قوانین ارتعاشی سیمها در فیزیک کلاسیک است. "
شناسایی ابعاد : " هر گاه بعدی در نظر گرفته شود ممکن است اختلاف دو صدا آنچنان باشد که یکدیگر را برانند و به زحمت مجتمع شوند یا به هم بپیوندند و هم را نرانند که در این حالت بعد را ملایم و در حالت اول ناملایم گویند . لذا اختلافی که سبب ملایمت شده با اختلافی که موجب عدم ملایمت میشود فرق دارد و هر گاه بین دو صدا یک بعد شباهتی باشد , ملایمت مسلم است . "
درجه ملایمت ابعاد : ابعاد ملایم (consonant) و غیر ملایم (dissonant) را با نسبتهای مشخص معرفی میکند. ابعاد ملایم را آنهایی میداند که صداهای آن بالفعل یا بالقوه مشابه باشند انهایی که بالفعل مشابه اند که بانسبتهایی از اکتاو معرفی شوند و انهایی بالقوه مشابه اند که نسبتهایی به صورت یا به اصطلاح (superpariels) باشند.
جمع و تفریق ابعاد : در این مورد به پیروی از روش فارابی ضرب و تقسیم نسبتهای معرف آنها را به کار می برد و این عمل در حقیقت مبدا اختراع لگاریتم است.
ملودی و هارمونی : در تقسیم اجناس اهمیت مخصوصی به جنس قوی مرکب از دو پرده 9 تقسیم به 8 و بقیه 256 تقسیم به 234 از نیم پرده میدهد و مخصوصا" گوشزد میکند که 256:234 از نیم پرده کمتر است وبا وجود اینکه این بعد به خودی خود جز ابعاد غیر ملایم است (که ان را با عنوان مقدمه ای بر فیزیک فاصله های مطبوع و نامطبوع به طور کامل شرح دادیم) ولی وجود آن در دنباله دو بعد ملایم مطبوع است چنانکه میدانیم این جنس معرف گام ماهور ایرانی و ماژور موسیقی غربی است (هر چند این دو با هم فرق دارند). همچنین بین اجناس ملایم تر آنها را از نوعی میدانند که ابعاد آن به ترتیب 10 به 9 و 9 به 8 و 16 به 15 باشد و چنانکه مشهود است گام هارمونی از فواصل فوق ساخته میشود .
هارمونی : ابن سینا وجود هارمونی را به معنای امروزی میدانسته "صدا ها ممکن است با هم یا پی در پی نواخته شوند چنانکه میدانیم برای ساختن آهنگ صداهایی به کار میروند که پی در پی دنبال هم واقع شوند، وقتی چندین صدا با هم نواخته شوند در حکم یک صدا میگردند ولی چنانکه اخطلاط انها با اصول صحیح باشد باعث تقویت ملودی میگردد.
ماخذ : ابداعات ابن سینا در موسیقی ، دکتر مهدی برکشلی
با تلخیص واندکی تصرف از شیدا
سلام
وبلاگ قشنگی دارید
به سایت ما هم یه سری بزنید
اینجا می تونید برای موبایل نرم افزارای خوبی رو دانلود کنید
www.ghaemiyeh.com
سلام
نظر لطف شماست چشم حتما
سلام وبلاگت واقعا مثل همیشه خوب و خوشگل بود. به من هم سر بزن. راستی اگه تو دوستات کسی بود برای وبلاگ نویسی بهم بگو. اخه میخوام نویسندگان وبلاگمونو زیاد کنیم و اکثر بچه های وبلاگ نویس رو جمع کنیم 1 جا مثلا 40 نفر بشیم وبلاگ نویسی کنیم.به نظر من که خیلی خوب میشه.بازم اگه کسی بود بهم بگو ممنون.
با سلام
شما خیلی لطف دارید
چشم حتما