ترانه های مردم و نغمه های شادی
نوشته : علی عبدلی
آشنایی من با موسیقی تالش و آغاز دلبستگی کاستی ناپذیرم به آن، به اوایل دهه 40 برمیگردد. به زمانی که هر سال همراه عشایر تالش ـ ایل خوشابر ـ به تابستانگاه و زمستانگاه کوچمیکردیم و بهار و تابستان را در بازارچه (شالرا) به سر میبردیم و در آنجا هر چند گاه با شبانانیروبرو میشدیم که در فرصتهای مناسب، در پاسخ به خواهش کاسبان بازارچه و یا از راه رسیدهایمتنفذ، نی و نیلبکی مینواختند و دستانی میخواندند. در نواها و نغمه هایی که از دم و پنجهآن مردانِ عجین شده با هوا و هیمنة کوهستان میتراوید، نمیدانم چه جذبه و رازی وجودداشت که تارهای وجودم را میلرزاند. چنان که هنوز نتوانستهام از چنبره تأثیر آن رهایی یابم وهنوز ذهنی سرشار از خاطرات مهتابی اش دارم.
آن زمان دلم میخواست موسیقی تالش را بیاموزم امانشد. بعدها که اندکی نوشتن آموختمدرصدد برآمدم که آن را به نحوی از آفت فراموشی نجات دهم و به گوش همة عالم برسانم کهالبته در این راستا نیز به علل مختلف توفیقی عایدم نگردید. ولی اکنون که دیده میشود درگذشتهها، دیگران به این موضوع توجهی ننمودهاند، جای آن میبینم که پیشا پیش از کوششهایناچیز خود در زمینة گردآوری و معرفی موسیقی تالش ارایه دهم تا ضمن آن گفته آید که تاکنوندر آن زمینه چه کارهایی انجام گرفته است و اکنون در کجای کارهستیم:
1 ـ در سالهای 55 - 1353 برنامهای با نام (سیری در تالش) را راه اندازی و نویسندگی آنرا بر عهده داشتم که هفتهای نیم ساعت از رادیو گیلان پخش میشد در آن سالها علاوه بر معرفیبسیاری از خبرگان نا شناخته موسیقی تالش با استفاده از امکانات محدودی که رادیو در اختیارممیگذاشت ضمن مسافرت به نقاط مختلف تالش چند کاست از موسیقی آن دیار را گرد آورینمودم که در اختیار آرشیو رادیو قرار گرفت تا در هر برنامه قطعاتی از آن مورد استفاده قرار گیرد.
2 ـ در شماره 9826 روزنامه اطلاعات ، 16 فروردین سال 1355 مطلبی با نام «چشمه سارجوشان موسیقی تالش ناشناخته مانده است» چاپ نمودم. در آن مقاله ضمن شرح گستردگی وغنای موسیقی تالش، اساتید و پژوهشگران موسیقی جهت بذل توجه به آن فرا خوانده شدهبودند.
3 ـ در سال 1356 از سوی مرکز موسیقی اداره کل فرهنگ و هنر گیلان به همکاری دعوتشدم . در طول یک سال همکاری با آن مرکز علاوه بر گردآوری و تحویل مقادیری از موسیقیتالش، چند تن از ذخایر برجسته موسیقی تالش، از جمله مرحوم عطاالله احمدی و هدایت پورجوادی را برای ضبط برنامه و تدریس، با آن مرکزمرتبط نمودم آنچه که از موسیقی تالش درآنجا ضبط گردید در اختیار مدیر کل وقت فرهنگ و هنر گیلان قرار گرفت و ایشان گویا همانزمان به خارج از کشور رفتند و دیگر بازنگشتند.
4 ـ در اوایل سال 57 خانمی آمریکایی به نام «مارگرت کیتون» تحصیل کرده رشته موسیقیایران برای نوشتن رساله دکترای خود به ایران آمده بود ضمن یک دیدار تصادفی با او در تهران
توجهش را به موسیقی تالش جلب نمودم و ایشان بعداً به گیلان آمد و من که آن زمان کارمندفرهنگ وهنر بودم به عنوان دستیار و راهنمای محلی به او معرفی شدم. خانم کیتون در نواحیمختلف تالش به مطالعات میدانی پرداخت با نوازندگان و خوانندگان متعددی آشنا شد و باهمکاری آنها مقادیر قابل توجهی از موسیقی تالش را گرد آوری کرد و به آمریکا برد.
5 ـ در همان سال برنامهای با نام «دستون» را درسیمای گیلان راه اندازی نمودم ولی باجریانات انقلاب اسلامی مواجه شد و دوام چندانی نیاورد. در چند برنامه دستون که ضبط وپخش شد، نمونههایی از موسیقی تالش معرفی گردید.
6 ـ در کتاب «تالشان کیستند» که نخستین تألیفم در زمینه تالششناسی میباشد فصلی بهموسیقی تالش اختصاص یافته است در آن فصل که یک توصیف نظری مختصر بود، چهارچوبشکلی، مضامین، مشخصات مقامی و ملودیک شماری از ترانه هاو آلات شناخته شده موسیقیتالش معرفی شد. مطالب فصل مذکور وسیله ارتباط و آشنایی من با برخی از محققان موسیقینواحی ایران گردید و آن آشنایی منجر به برقرای رابطه همکاری شد. آقای محمد رضا درویشیبه موضوع مورد علاقه خود یعنی سازشناسی ومطالعه ساختار کلی موسیقی تالش پرداخت و زمینهحضور اینجانب و گروه موسیقی تالش را در چند همایش موسیقی نواحی ایران فراهم آورد.
7 ـ در آذر ماه سال 73 به مناسبت حضور برجسته گروه تالش به سرپرستی اینجانب درهمایش آواز نواحی ایران، چند صفحه از نشریه آینه و آواز شماره 4 تاریخ 8 آذر همان سال بهمعرفی موسیقی تالش اختصاص یافت و ضمن آن مصاحبهای با من با عنوان «موسیقی تالشصدای آرزو هاست» به چاپ رسید.
8 ـ در تابستان سال 74 از سوی انجمن موسیقی ایران در معیت آقای جهانگیر نصری اشرفیمأمور انجام تحقیقاتی در زمینه موسیقی تالش شدم. حاصل آن تحقیق در قالب دو کاست ازآوازها و نغمات تالشی در یک مجموعه شش کاسته شد که با نام موسیقی گیلان و تالش منتشرگردید
9 ـ در طول سالهای انس و الفتم با موسیقی تالش در امر گرد آوری و ثبت و ضبط آنموسیقی به علت نداشتن امکانات و گاه بر اثر سهل انگاری، متأسفانه فرصتهای زیادی را ازدستدادم و بروز حوادثی حاصل کوششهای انجام یافته را نیزبه هدر داد. در نتیجه فقط حدود پنجاهقطعه دستون و ترانه و هوا و پرده را ضبط شده در اختیار داشتم که آنها را به موسیقی دان صاحبنام بهمن کاظمی هدیه نمودم و ایشان نیز آن قطعات را نت نویسی کرد و در کتاب «موسیقی تالشاین سو و آن سوی مرز» ثبت نمود.
10 ـ کار بسیار با اهمیتی که خوشبختانه در انجام آن نیز سهیم بودهام گرد آوری موسیقیتالش شمالی در خاک جمهوری آذربایجان است در اسفند ماه سال 79 از سوی شورای عالیموسیقی صدا وسیماهمراه آقای بهمن کاظمی مأمور گرد آوری موسیقی تالش شمالی شدیم. درآن سفر به یاری جمعی از روشنفکران لنکران نمونههای ارزشمندی از موسیقی تالشی آن دیار راگرد آوری کردیم . در جریان همان سفر با خبر شدم که حدود سی سال پیش چند تن از مردمشناسان آذری پژوهشهایی در زمینهی موسیقی تالش شمالی انجام داده و حاصل تحقیقات خودرا در کتابی به نام (xalq mahnelar va oyon havalar)منتشر کردهاند از آن زمان درصدد تهیهی نسخهای از کتاب مذکور بر آمدم خوشبختانه چند ماه بعد آقای نوروزعلی محمدافپژوهشگر زبان شناس و مدیر نشریه صدای تالش تصویری از آن کتاب را برایم ارسال نمود واکنون مجموعه حاضر که تقدیم دوستاران موسیقی فولکوریک ایران شده است ترجمهای ازکتاب مذکور میباشد.
کتاب ترانه های مردم و نغمههای شادی به وسیله انتشارات علم، باکودر سال 1975، منتشرگردیده است. تا جایی که نگارندهاطلاع دارد، این اثر تنها کتابی است که تاکنون در زمینهموسیقی تالش منتشر شده و در آن شمار قابل توجهی از ترانهها و نغمات فولکوریک قوم تالش بهصورت نت نویسی معرفی شدهاست. با توجه به این که در طول چند دهه اخیر موسیقی تالششمالی به شدت آسیب دیده و به غارت رفته و از آن سوء استفاده شده و موسیقیدانهاو و برخی ازخوانندگان آن دیار با تبدیل تصنیفهای تالشی به آذری و ایجاد تغییرات در کوک و میزان آنها وحتی انتقال قطعاتی از دستگاهی به دستگاه دیگربه بخش اصلی موسیقی تالش هویت آذریداده اند، وجود این مجموعه که دست کم شماری از ترانهها و ملودیهای تالشی را به صورتیتقریباً اصلی در برگرفته است، امروزه بسیار مغتنم میباشد. انتظار میرود به همت شعرای تالشیزبان تصنیفهای آذری و آهنگهای این مجموعه دوباره به تالشی باز گردانده شود و موسیقیدانهانیز در چگونگی نتها بازنگری نمایند.
سرنوشت موسیقی تالش در داخل مرزهای ایران اگر چه با سرنوشت موسیقی تالش شمالیمتفاوت بوده اما گویی در اینجا نیز محکوم به فنا بوده است امروزه بخش قابل توجهی از موسیقیتالش شمالی کاملاً نابود و فراموش شده است و بخشی نیز در شکل و هیئتی دیگر به نام موسیقیآذری! باقی مانده و مورد استفاده عام میباشد.
موسیقی تالش و در این سوی مرز بر اثر بیتوجهی و رها شدن به حال خود تدریجاًاز خاطرههازدوده میشود و هر چند گاه بخشی از آن با یکی از پاسداران سنتی اش به خاک سپرده میشوداکنون آنچه که از دریای مواج آن موسیقی باقی مانده است با همه قلت خود میتواند معرفتمام عیار ویژگیها و ساختار ملی موسیقی مذکور باشد ولی اگر همین مقدار موجود به سرعت گردآوری نشود و به دقت توصیف و بهنت در نیاید بی تردید در آیندهای نزدیک غیر از قطعاتی کهبه وسیله بهمن کاظمی نت نویسی شده اثری از موسیقی تالش باقی نخواهد ماند.
پیش از آنکه نگارنده در زمینه گرد آوری و معرفی موسیقی تالش تلاشهایش را آغاز نمایدبرخی از اهل موسیقی متوجه غنا و ویژگیهای خاص آن موسیقی شده بودند. از ادیب و پژوهشگرلنکرانی میرهاشم تالشلی شنیدم که میگفت: رشید بهبوداف خواننده مشهور آذربایجان علاقهزیادی به موسیقی تالش داشت او هر چند گاه به منطقه تالش میآمد ودر روستاها میگشت بهصدای ساز و آواز زنان و مردان گوش فرا میداد. یکسال او را دیده بودند که روزهای متمادی بهکنار مزارع برنج میرود و به آواز زنان شالیکار گوش فرامی دهد یکنفر از اوپرسید شما تاکیمیخواهید در کنار این مزارع بنشینید. آیا آنچه را که میخواهی بشنوی هنوز تمام نشده است؟
رشید بهبود اف برمی گردد در پشت سر خود دریای کاسپی را نشان میدهد و میگوید: هرگاهماهیان این دریا تمام شدنی باشند نغمههاو ترانههای تالشی نیز تمام میشوند. اما دریغ که استادبهبوداف از آنهمه مرواریدهایی که از دریای موسیقی تالشی شکار کرد حتی یکی رابا نام و نشانتالش در جایی عرضه ننمود.
روبیک گریگوریان که یکی از نخستین گردآورندهای ترانههای نواحی ایران به شمار میآید،پی به غنای موسیقی تالش برده بود اما نتوانست گامی مؤثر در ثبت نمونههایی از آن بردارد . اوروایت نادرستی از ترانه معروف هیار ـ هیار تالش را با شعر گیلکی در کتاب «ترانههای روستایایران» همراه با نت نویسی ثبت نمود و ضمن آن اعلام کرد که مایه ی اصلی ترانه مذکور از بینرفته است در حالی که «روبیک گریگوریان نه محقق بود و نه اتنولوگ و نه روش کار رامیدانست» او یک نوازنده علاقهمند به موسیقی نواحی ایران بود و در مسافرتهایپژوهشیاش نغمهها و ترانههایی را که گرد آوری کرده بود در اختیار دیگران گذاشت تابرایشنت نویسی کنند. مثلاً همین ترانه هیار ـ هیار را آشوت میناسیان برای او نت نویسی میکند.ترانههای تالشی کیللی جان ـ شنگه یار، پاچه لیله و غیر نیز به چنین سرنوشتی دچار شدهاند.
نا گفته نماند هنر مندانی چون منصور فانی ، رحیم نیکمرام، ظهرابی، هادی حمیدی، رحیمقاسمی و خانم روحانگیز هم نخستین کسانی بودند که به اجرای موسیقی تالش در رادیو گیلانپرداختند.
امروزه علاوه بر عوامل بیرونی مانند تأثیر رسانهها رواج موسیقی بیگانه و بی توجهی مراجعمسئول، موسیقی تالش با تهدیدات داخلی نیز مواجه است عرضه کنندگان موسیقی غنایی بهذخایر اصیل و بومی این هنر توجهی ندارند، عدهای آهنگ سازی میکنند و آن را به نامموسیقی فولک ارائه میدهند، گروهی ترانههای اصیل را مخدوش و تحریف شده عرضهمینمایند، جوانان علاقهمند به آموزش موسیقی به محضر اساتید کهنسال و بومی این هنرراهنمایی نمیشوند تا وقتی آنها نی و تنبور خود را زمین گذاشتند شاگردانی شایسته آن رابردارند و از همه بدتر کسانی هستند که چون آموختهاند ارگ یا آکاردئونی را به صدا درآورند درمقام مراجعی صاحب نظر علیه موسیقی اصیل و آلات موسیقی تالش گاه فتاویای صادر نموده وباعث انحراف فکری جوانانی میشوند که شایستگی انجام فعالیت موسیقیایی بر شالوده ذخایرهنر بومی خود را دارند.
یکی از همان به اصلاح مراجع در همایشی فرهنگی قبل از آنکه آثارش را باارگ اجرا نماید،فرمود: «دوران سازهای سنتی به پایان رسیده است، تار وتنبور مناسب زمانی بود که مردم با اسبو یاالاغ ایاب و ذهاب میکردند»
بنابراین موسیقی تالش به عنوان بخشی از نیازهای روانی ما زبانی رسا، زیبا، و جذاب و لطیف،برای بیان عواطف و برقرای رابطه ما با دیگر اقوام و ملتها و معرف مقام هنری و کمالات وظرایف روحی و تبلور احساسات خاص انسانی ما دربین دیگر انسانها و طبیعت، نیازمند توجهحیاتی دست اندکاران و دوستداران این هنر و شایسته حفظ و احیا میباشد.
موسیقی تالش مجموعهای کامل و بر خوداراز هویت مستقل است. یعنی از همه ارکان و اجزاءساختاری و ویژگیهای درونی و بیرونی خاص خودبهرمند است. مثل یک تمدن ریشه و تنه وشاخ وبرگ خاص دارد و بر شالوده ومنشأای واحد استوار است. مثل یک زبان متشکل ازلهجههای مختلف و دارای ویژگیهای آوایی، دستوری و لغوی،متفاوت است.موسیقی ای ستنشأت گرفته از شرایط معیشتی، خلقیات و اوضاع طبیعی محیط زندگی پدید آورندهگانش و برایهیچیک از اجزاء و عناصرش تاریخچهای نمیتوان تعیین کرد همچون رودخانهای جاری ازعرصة دور و دراز تاریخ تا زمان حال جریان یافته است این موسیقی پژواک غمها و شادیها وشکستها و پیروزیها و حسرت و آرزوهای یک قوم بزرگ وکهن ایرانی است.
موسیقی تالش از لحاظ ویژگی ملودی وریتم با موسیقی نواحی مجاور خود گیلان وآذربایجان تفاوت دارد و عمدتا"در دستگاه شور و ملحقات آن و همچنین در دستگاههای ماهور وسه گاه قرار میگیرد. بارزترین و عامترین مشخصه ی موسیقی تالش بخش مقامی ویا آوازیآن یعنی «تالشیهَ هوا» است.
تالشیه هوا به تناسب نواحی مختلف منطقه قومی تالش که به نام طوایف بزرگ ساکن در آنهاشناخته میشود، دارای سبکهای مختلف است.هواهای مردانه با زنانه، شادی با سوگ وغیرو ازلحاظ لحن و ریتم، ازهم متمایزند. تالشیه هوا با دستون «دوبیتی هایی با وزن مفاعلین مفاعلینفعولون» و به صورت انفرادی خوانده میشود و در اجراهای سازی عموماً در مقام مقدمه قبل ازهر نغمه و آهنگ قرار میگیرد.
صرف نظر از تالشیه هوا که جنبه عام دارد، موسیقی تالش در برگیرنده دوبخش ترانهها= ماهنهو نغمهها میباشد. نغمهها قطعات بدون کلام موسوم به (هو)ا و (پرده)اند وهریک از هواها وپردهها مضامین خاص خود را دارند مثل:
Riya hava = هوای فراخواندن رمه به صف آب خوردن،
gistiya hava = هوای کشتیگیری،
dusa hava= هوای رقص ،
kijaparda = پرده پرنده کوچک ،
kalavarza parda = پرده گاو نر،
set ra zanga parda = پرده زنگ شتر
بخش سوم ماهنهها= آهنگهایی هستند که هر یک از آنهابا تصنیفی در آمیخته است مانند:
nsakaremja= شکر جان من،
ledube = لد و بیا،
mebarakba = مبارک باد،
siyaraihun = ریحان سیاه
این بخش از لحاظ مضامین به شاخههای رزمی، بزمی،، غنایی، وصفی، عرفانی و کار تقسیم میشودنشانههای متعددی گویای آنند که موسیقی تالش را به دو گروه مردانه وزنانه نیز میتوان مجزا ومشخص نمود. از جمله آن نشانهها این است که ماهنه های موسوم به «هلای» و «آمانَ لیله» وهمچنین ماهنه های برخوردار از مضامین کار و لالاییها مختص زنان است و زنان موسیقی خاصخود به استثناء لالاییها را عموماً به شیوه گروهی «کر» اجرا مینمایند و از سازهای کوبهایخصوصاً دف استفاده میکنند. اما در مقابل آن نوازندگی با انواع سازهای معمول خصوصاً نی وتنبور، اجرای آهنگهایی با مضامین رزمی و عرفانی و بالاخره دستون خانی به نسبت گستردهترازخصوصیات موسیقی مردانه است.
در زبان تالش نا مها و اصلاحات خاصی برای بیان تمام اشیاء و ابزار و مفاهیم مربوط بهموسیقی وجود داشته چنانکه هنوز واژه هایی چون هوا، پرده، دستون، ساز، سازنده «=نوازنده»، بستَ = «آهنگ»، بستَ کار = «آهنگ ساز» ماهنه = «ترانه و تصنیف» و ... در عرصهموسیقی آن مردم رایج است.
تالشان سازهای متناسب با موسیقی خود را داشتهاند که در گذشته از ان استفاده میکردند. اماانچه از این آلات باقی مانده، اعم از اینکه کاربرد داشته باشد و یا نداشته باشد، عبارتند از لَلَ = نی هفت بند، لبک = نی لبک، تنبور، دیارَ و یا دف یا دپ،زینچ یا سنج، تبل (طبل) و لگوتی، توضیح اینکه چهار ساز آخری از جمله آلات کوبهایمیباشند.
http://www.taleshan.com/honar.htm