نام تالش
در اسناد ومنابع پیش از اسلام ، کلمه «تالش» دیده نشده است .بسیاری ازپژوهشگران ، تالش را با قوم «کادوس» که از آن در منابع یونان و روم باستان یادشدهاست، یکی می دانند (پیرنیا1370،ج2،ص1129، رضا1360،ص16و17،کسروی1356،ص283و5-424).به نظر می رسد «تاتاگوش» مندرج در کتیبه های هخامنشی و «تاتای گین گیبری»آمده در الواح آشوری ، با تالش کنونی یکی باشد . یونانیان این کلمه را «کادوس» خواندهاند .(عبدلی الف1378،ص 18تا29).
تالش در یک نگاه
علی عبدلی: 15 / 2 / 86
نام تالش
در اسناد ومنابع پیش از اسلام ، کلمه «تالش» دیده نشده است .بسیاری ازپژوهشگران ، تالش را با قوم «کادوس» که از آن در منابع یونان و روم باستان یادشدهاست، یکی می دانند (پیرنیا1370،ج2،ص1129، رضا1360،ص16و17،کسروی1356،ص283و5-424).به نظر می رسد «تاتاگوش» مندرج در کتیبه های هخامنشی و «تاتای گین گیبری»آمده در الواح آشوری ، با تالش کنونی یکی باشد . یونانیان این کلمه را «کادوس» خواندهاند .(عبدلی الف1378،ص 18تا29).
در منبع سده های نخست اسلام از این قوم با نام طیلسان یاد شده است . یاقوتحَمَوی ذیل ماده طیلسان ، به نقل از اصمعی ، لغت شناس سده دوم هجری توضیح میدهد که طیلسان با تالشان یکی است (لسترنج 1364،ص 186)واژه تالش در اواسط سدههفتم هـ .ق متروک و کلمه تالش به جای آن تدریجا"وارد منبع تاریخ وجغرافیای ایرانشده است (حافظ ابرو1317، ص73،دانشنامه جهان اسلام ذیل تالش).
: سیمای تاریخی
از تالشان - کادوسان در زمره اقوام ساکن در نجد ایران ، پیش از ورود آریایی ها بهاین سرزمین یاد شده است (پیرنیا1370،ج 1،ص157)در تاریخ ماد آمده است : کادوسیانیک قبیله مهم مستقل بودند که در کوههای جنوب ارس ، نزدیک در یای کاسپین زندگیمی کردند .(دیاکونوف1357،ص 607) بنا به برخی روایات این قبیله در اتحادیه ای که بهتشکیل دولت ماد انجامید ، عضویت داشته ودر اواخر دوره مادها از آن اتحادیه خارجشده است .(پیرنیا،ج 1،ص 201-200) .
تالشان برای نخستین باربه اطاعت از کوروش بزرگ گردن نهادند.(دیاکونوف،ص 608)به روایتی دیگر اقوام سلحشور و کوه نشین کادوس نه تنها در زمان مادهادر استقلال بهسر می برد بلکه تبعیت هخامنشیان را نیز نپذیرفت (علی اف 1378،31).کادوسها تا زمانسلطنت شاهپور اول -440میلادی- از استقلال کامل برخوردار بودند. خودزکو،1354،ص19)
گویادر اوایل اسلام سرزمین تالشان هم زمان با دیار دیلم و بَبَر یک بار به وسیلهولیدبن عُقوبة بن ابی معیط و یک بار نیز به وسیله برائبن عازب ، گشوده شده است (طبری1362،ج 5،ص 2902،بلاذری 1364،ص77و81،ابن اثیر1365،ج3،ص11).
از سکوت منابع تاریخی در مورد قوم تالش تا دوره ایلخانان مغول می توان ایناستنباط را داشت که قوم مذکور در جریان رویدادهای مهم آن دوران مستقلا"حضورقابل ذکری نداشته است . در دوره مغول ، تالشان به لحاظ حفظ اقتدار سنتی خود ، یاغیبه شمار می آمدند و گویا به امر الجایتو در سال 670هـ .ق سرکوب وتاراج شدند(حافظابرو1317،ص 73، رابینو1350،ص461)
تیموریان با قوم تالش رابطه ای بر سبیل مدارا داشته اند. بنا به نوشته حافظ ابرو (ج4،ص 750) بزرگان تالش در سال 824 هـ . ق به ملاقات شاهرخ تیموری در قره باغ رفتهاند . اما پس از مرگ تیمور وبروز آثار ضعف در دولت گورکانی ، تالشان بر جانشینان وییاغی می شوند (ابوبکر تهرانی 1356،493).
تالشان در اواخر دوره تیموری نزدیک ترین روابط را با خانقاه شیخ صفی داشته اند .تاریخ امینی گواهی می دهد که پشتیبانان اصلی شیخ صفی دوگروه بودند . یکی امرایولایت تالش و دیگر بزرگان آسیای صغیر . همین دوگروه بودند که از فرزند او ، شیخصدرالدین به صورت گسترده حمایت کردند.(مینورسکی 1361،ص 241) در لشکر کشیشیخ حیدر به داغستان ، بخش مهمی از لشکریان وی را تالشان تشکیل میدادند.(جهانگشای خاقان1364،ص 238) پس از مرگ شیخ حیدر سرپرستی فرزند ویاسماعیل میرزا ، عملا" بر عهده تالشان قرار گرفت . گروه اندکی از صوفیان از جملهدَدَبیگ تالش در آن امرنقش اصلی داشتند(ترکمان 1364،ص 22) .
با ظهور دولت افشاریه قوم تالش نخست اظهار تبعیت می نماید و پانصد تن ازفرزندان اعیان تالش داوطلبانه مأمور خدمت در اردوی نادر می شوند ( بورادیگاهی1378،ص 58-57).اما فشارهای مالیاتی و سیاسی بر تالشان در سال 1774میلادی منجربه قیام گسترده آنها به قصد براندازی دولت نادرشاه می شود.(آرنوا..1356،202).
در دوره زندیه واوایل قاجاریه ، قوم تالش در سه حاکم نشین لنکران وگسکرو فومنمتمرکز بود (میرزا احمد1380،ص 32) با وقوع جنگهای استعماری روسیه علیه ایران و بهموجب عقد قرارداد ننگین ترکمنچای «21فوریه 1828» نیمه شمالی سرزمین قومیتالش به مرکزیت لنکران تا رودخانه آستاراچای به تصرف روسیه درآمد و نیمه جنوبیآن به صورت هشت حاکم نشین با نامهای : نمین و آستارا، کرگانرود ، اسالم ، تالشدولا ،شاندرمن ، ماسال ، فومن و شفت .در ترکیب ایران باقی ماند.
سرزمین :
منطقه قومی تالش از حدود شهرستان رودبار گیلان آغاز می شود و با دربرگرفتنسراسر آبریز شرقی البرز شمالی - جبال تالش و جلگه های ساحلی آن ، از کپورچال تامغان شرقی و شهرستان سالیان در خاک شیروان (جمهوری آذربایجانکنونی) امتداد مییابد (عبدلی 1380الف،ص 112) مارسل بازن با ترسیم نقشه هایی ، حدود منطقهی مذکور رامشخص کرده است (ج 1،ص 20و21-ج 2،ص 636و639) این منطقه به سه حوزه تقسیم میشود 1 - حوزه شمالی شامل شهرستانهای - رایونهای : آستارا ، لنکران، لریک، ماساللی ،بیله سوار ، یاردملی و جلیل آباد .(رجبوف 1992،ص 2) 2 - حوزه میانی شامل شهرستانهای: آستارا، تالش ، رضوانشهر و ماسال . 3 - حوزه جنوبی که در برگیرنده شهرستانهایفومن و شفت می باشد و مارسل بازن حدود این حوزه را از شاندرمن تا چنار رودخاننوشته است (ج 2،634) بخشهایی از منطقه قومی تالش نیز در محدوده شهرستانهای نمین، رودبار ، بندر انزلی و صومعه سرا قرار گرفته است .(بازن ،ج 2،ص 634).
نقاط مسکونی تالشان در گذشته بیشتر از حال به سوی شمال پیش رفته بود و با نقاطتات نشین جنوب قفقاز تماس می یافت (اُرانسکی 1358،ص 317) و به نظر می رسد که ازجانب شمال غرب نیز به ارسباران و رودخانه ارس امتداد می یافت و با میتانیان وارمنیان همسایه بودند(علی اف ،ص 30،دیاکونوف،ص 607) آثار این گستردگی درشمال غربیپیوسته آشکار بوده . چنانکه در اواسط سده هفتم هـ . ق اهالی کلیبر هنوز مرکب از ترک وتالش بودند (مستوفی 1362،ص 84) و نام تالش هنوز بر روی چند طایفه بزرگ مغان وساکن در اراضی جنوب ارس ، همچون میکائیللو و قوجه بیگ لو که دست کم نیم قرنپیش ازاین مشتمل بر 5000خانوار بودند ، باقی مانده است (لغت نامه دهخدا، ذیل طالش )
پراکندگی :
اطلس پراکندگی تالشان بسیار گسترده است . درایران علاوه بر خانواده های نسبتا"زیادی که به دلایل مختلف ، زاد بوم خود را تدریجا" ترک ودر استانهای دیگر و حتی درخارج از کشور مقیم شده اند ، گروهها و تیره های متعددی از آنها در طول سده هایگذشته به نقاطی دیگر کوچانده شده اند. (عبدلی 1369،ص 173) تالشان مهاجر اغلب درمحل سکونت جدید ، از لحاظ زبان و فرهنگ تحلیل رفته اند و لی نامشان هنوز بر رویروستا ها و محله های مورد سکونتشان باقی مانده است . اکنون در بخشهای : مرکزیرشت ، چهار اویماق مراقه ، نشتارود تنکابی ، مسیر جاده لاهیجان به لنگرود، رامسر ،گیلخوران قائمشهر و بهشهر ، آبادیهایی به نام تالش محله وجود دارد.(لغت نامه دهخدا،ذیلطالش) همچنین در جمهوری آذربایجان علاوه بر سراسراراضی جنوب رودخانه کورا،درشهرستانهای:جواد، شماخی و جوانشیر نیز نُه روستای تالش نشین وجود دارد(ولیلی1993،ص 53) .
در زمان حکومت استالین ،گروههای کثیری از تالشان جمهوری آذربایجان به دیگرجمهوری های اتحاد جماهیر شوروی تبعید شدند و اکنون در کشور قزاقستان ،شهرها وروستاها ی : چیمکنت 150خانوار ، جوناود 200خانوار ، آریس 200خانوار، مامایفکا500خانوار ، حومه ی شهر چیمکنت 540خانوار تالش زندگی می کنند و خانوار هایی نیزدر روستاهای : چرینفکا و خواجه طوغار ، سوت کند ، چالدار ، فولوت و رباط کشور مذکوربه سر می برند
ساختار اجتماعی :
جامعهی قومی تالش دارای ساختار ایلی و مبتنی است بر : کوچ «خانواده» ، دَدَزواَ «دودمان» ، طایفه ، تیره و اِل «ایل» هریک از این ارکان پنجگانه تعریف ویژه خود رادارد.(عبدلی 1373، ص 39)
ساختار ایلی در تالش شمالی در هم ریخته است، در تالش جنوبی روبه فراموشی نهاده اما در منطقه بین شهرهای تالش و ماسال کاملا" حفظ شده است . اهالی منطقه مذکور با نام و سلسله مراتبایلی خود آشنا هستند . به طور مثال - شاندرمینی (شاندرمنی) ها خود را وابسته بههشت تیره (طایفه) به نامهای : بایَ زا ، خسارَ زا، چَپَ زا ، ایسیَ زا ، اَیمات ، سیا مئرد،مافوسنان می دانند . این تیره ها ایل شاندرمین را تشکیل می دهند و یا تالشدولایی ها ایلخود را متشکل از تیره های : اَردَج ، وَسکَج ،بودَغ ، سیندی ، ره ش ، رینَج، مینَرِج و اللَبَشَ می دانند .
کارو پیشه :
قوم تالش متشکل از دو بخش کوه نشین = کوئَج و جلگه نشین = گیلونَج می باشد .بخش کوه نشین دربر گیرنده دو گروه اصلی شغلی است .1 - دامدار کوچ نشین 2 - چندپیشه اسکان یافته .جلگه نشینان نیز به دو بخش اصلی شهر نشین و روستانشین تقسیم می شود . شهرنشینان در زمینه های کارمندی ، کارگری ، صنعت ، تجارت و خدمات اشتغال دارند .بخشی از آنان دارای قطعه زمینی مزروعی در روستا و حاشیه شهر می باشند .روستانشینان نیز عموما" در زمینه کشت برنج و امور جنبی مانند باغداری ، پرورش زنبور، پرورش کرم ابریشم ، نگهداری دام و طیور فعالیت دارند .(عبدلی 1373،ص 76-72،بازن ج2، ص 319-321). با اجرای سیاست « خروج دام از جنگل » و بیرون راندن اجباری خانوارهای کوه نشین از محیط کار و زندگی اجدادی آنها و رها ساختنشان در حاشیه شهر ها ازدهه 1370 به این سو، بخش مهم وسنتی جامعه تالش شاهد وقوع فاجعه ای می باشد کهدر سراسر تاریخ آن قوم اتفاقی سهمگین تر از آن رخ نداده است . بر اثر آن سیاست کوه- جنگل نشینان تالش نه تنها زمین ، شغل وممر معاش شرافتمندانه خود را از دست میدهد و ساختار اجتماعی اش درهم کوبیده می شود ،بلکه از لحاظ هویت و فرهنگ نیزدچار بحران و اضمهلال می گردد .
زبان :
زبانی که قوم تالش بدان سخن می گویند «تالشی» نامیده می شود تالشی از جملهزبانهای موسوم به هند و اروپایی ست که به شاخه شمال غرب گروه زبانهای ایرانی بازبسته است .(رجبوف،ص 2).
به استناد آمار غیر رسمی اما مستند به پژوهشهای موثق میدانی ، در تالش شمالیبیش از هشتصد هزار نفر و در تالش جنوبی بیش از پانصد هزار نفر به زبان تالشی سخنمی گویند .
زبان تالشی فاقد خط و سابقه ادبیات مکتوب و صورت ادبی می باشد (صادق زاده2002،ص 12-11). از این رو در سیر تحولات تاریخی به لهجه های متعددی تقسیم شدهاست و فاصله آن لهجه ها از شمال به جنوب به حدی می رسد که اهالی دومنطقه دور ازهم به دشواری سخن یکدیگر را درک می کنند .
لهجه های متعدد زبان تالشی ساختار دستوری ، ویژگی آوایی و اشتراکات لغوی درسه گروه همگون قرار می گیرند و آن سه عبارتند از :1 - تالشی شمال. شامل تالشجمهوری آذربایجان و شهرستانهای نمین و آستارا . 2 - تالش میانی . شامل کرگانرود ،اسالم و تالشدولا . 3- تالش جنوبی که در برگیرنده شهرستانهای ماسال و فومن و شفتمی باشد.(عبدلی 1380ب،ص 31) .
زبان تالشی از مشخصات ویژه ای برخوردار است که نخستین کسانی را که به آنزبان علاقمند شده اند ، متعجب کرده است .(بازن ،ج2،ص 415) از جمله ی ویژگیهای آنزبان ، کهنگی و مهجوری ترکیب اصوات می باشد که در بسیاری موارد با زبان پارسیتفاوت داشته و با مادی و پارتی و اوستایی شباهت دارد . (دیاکونوف، ص 90) تاجایی که دربازسازی زبان مادی باستان که تا کنون بیشتر بر اساس آثار آن زبان در کتیبه هایهخامنشی صورت گرفته است ، اکنون می توان تالشی را نیز ملحوظ داشت.(یارشاطر2536،ج 1،ص 69) .
مذهب :
تالشان مسلمان و پیرو مذاهب شیعه و سنی شافعی می باشند بخشی از تالشان نیزپیروامام حنبل بودند ولی بعد ها تغییر مذهب داده اند.دراین باره آمده است : در سدهچهارم هـ .ق بیشتر گیلانیان ، از آن جمله ساکنان نواحی گسکرو فومن سنی حنبلی بودند(مقدسی 1361،ج2،ص542) بنا به نوشته عمری دمشقی در مسالک الابصار ، گیلان بیه پسشامل چهار شهر بزرگ با نامهای : فومن ، تولم ، گسکر و رشت بوده و مردم آن بر مذهبحنبلی بودند .(ستوده 1349،ج1،ص 2) حمد الله مستوفی (ص 93) از تالش شمالی با نامگشتاسفی یاد کرده و نوشته است که مردمش بر مذهب امام شافعی می باشند . آن بخشاز جامعه قومی تالش که حنبلی بودند بعد ها اغلب به شیعه ی امامی تغییر مذهب دادهاند . اکنون رواج مذهب شافعی به موازات مذهب شیعه از مرز شاندرمن آغاز می شود وبه سوی شمال تا حدود آستارا ادامه می یابد و از آنجا به بعد جای خود را به اکثیرتشیعه می دهد (بازن،ج2،ص619) خانقاه نقشبندیه تنها طریقت صاحب نفوذ در بین تالشانسنی به شمار می آید .
ـــــــــــــــــــــــــــ
منابع :
1 - ابن اثیر امام عز الدین الجزری ، الکامل (اخبار ایران)،ترجمه محمد ابراهیم باستانیپاریزی ،تهران ، 1365ش .
2 - میرزا احمد لنکرانی ، اخبار نامه ، به کوشش علی عبدلی ، تهران 1380 .
3 - اُرانسکی میخائیلوویچ ، مقدمه فقه الغه ایرانی ، ترجمه کریم کشاورز،تهران 1358ش .
4 - بازن مارسل ،تالش منطقه ای قومی در شمال ایران ، ترجمه محمد امین فرشچیان ، مشهد،1367ش.
5 - باکیخانوف عباسقلی آقا، گلستان ارم ، به کوشش عبدلکریم آقازاده و دیگران ، باکو 1970م.
6 - بلاذری احمدبن عیسی، فتوح البلدان، ترجمه دکتر آذرتاش آذرنوش ، تهران 1364ش .
7 - بورادیگاهی سعید علی، جواهر نامه لنکران ، در کتاب چهار رساله درزمینه تاریخ وخغرافیای تالش ، به کوشش علی عبدلی ، رشت 1378ش.
8 - ترکمان اسکندربیگ، تاریخ عالم آرای عباسی ، چاپ اسماعیل برادران شاهرودی ، تهران ،1364ش.
9 - تهرانی ابوبکر ، دیار بکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر ، تهران، 1356ش.
10 - جهانگشای خاقان ، چاپ الله دتا مضطر، اسلام آباد،1362ش.
11 - حافظ ابرو عبدالله بن لطف الله، ذیل جامع التواریخ رشیدی ،چاپ خانبابابیانی ،تهران،1317ش.
12 - ــــــ ، زبدة التواریخ ، تصحیح سید کمال حاج سید جوادی ، تهران ، 1380ش.
13 - خودزکو الکساندر ، سرزمین گیلان، ترجمه دکتر سیروس سهامی ، تهران، 1354ش.
14 - مقدسی ابو عبدالله محمدبن احمد ،احسن التقاسیم ، ترجمه علینقی منزوی ، تهران ، 1361 .
15 مستوفی حمدالله ، نزهت القلوب ، تصحیح گای لسترنج ، تهران ، 1362 .
16 - ستوده منوچهر ، از آستارا تا استراباد ،جلد 1، تهران ، 1349 .
17 - یار شاطر احسان ، داشنامه ایران و اسلام ، جلد 1 ، تهران ، 1356 .
18 - دیاکونوف ایگور میخائیلوویچ ، تاریخ ماد ، ترجمه کریم کشاورز ، تهران 1351 .
19 - عبدلی علی ، فرهنگ تطبیقی تالشی - تاتی - آذری ، تهران ، 1380 .
20 - ______ ، نظری به جامعه عشایری تالش، تهران ، 1373 .
21 - ______، تالشان کیستند ، ویرایش 2 ، تهران ،1369 .
22 - صادق زاده عوض ، دستور زبان تالشی ، سن پطرز بورک ، 2002 .
23 - رجبوف ابوالفضل ، لغت نامه دانش آموزی تالشی - ترکی ، باکو ، 1992 .
24 - ولیلی محمد حسن ، آذربایجان ، باکو ، 1993 .
25 - آرنوا ماریانا روبه نوا، دولت نادرشاه افشار ، ترجمه حمید مؤمنی ، تهران 1356 .
26 - مینورسکی ولادیمیر فدروویچ ، تاریخ شیروان و دربند، ترجمه محسن خادم ، تهران ، 1375 .
27 - علی اف ایقرار ، تاریخ اترو پاتکان ، ترجمه شادمان یوسف ، تهران ،1378 .
منبع : عبدلی ، علی ، دایره معارف بزرگ اسلامی جلد 14 مدخل تالش قوم
http://www.taleshan.com/tarikh%20o%20bastanshenasi.htm