تاریخچه ادبیات تالش
علی عبدلی
ازادبیات تالش هنوز فقط تا جایی که مربوط به حوزه فرهنگ عامه مربوط است، میتوان سخن گفت. بیرون از این حوزه آنچه که به چشم میآید؛ آثار نسبتا ًاندکی است که اغلب در زمینهی شعر پدید آمده و سرودن شعر نیز نهضتی استکه از سالهای بعد از 1920 به وسیله ی تالشان آنسوی مرز، به پیشاهنگی کسانیچون ذوالفقار احمد زاده و مظفر نصیرلی آغاز گردیده و در ایران از سالهای پس از1350 پی گرفته شده است. پیش از این تاریخ چند تن از شاعران تالش، مثلصدقی پونلی، فرهاد شهنازی و سید محمود شرفی دوبیتی هایی به زبان تالشی ازخود به یادگار گذاشتهاند.
چند دوبیتی نیز در دست است که منتسب به شیخ سعد الدین کشفی و شیخجنید و امیر ساسان، یا امیره سالوک گسکری میباشند. اگر این موضوع تأییدشود، ردپای شعر غیرعامیانه تالشی را تا سده نهم هجری نیز میتوان دنبال کرد. در تاریخچه ی ادبیات تات و تالش با نام دو نفر به نامهای شیخ مهان کشفیو شیخ سعدالدین کشفی روبرو میشویم اولی به استناد اطلاعاتی که در دستمیباشد (کاروند کسروی، ص 358) معاصر شیخ صدرالدین ? 704- 794? و ازاهالی نمین اردبیل بوده. اگر چه با عنایت به این که زبان تالشی هنوز در اطرافنمین، روستای عنبران رایج است و از این رو زبان قدیم نمینیها نیز در قلمروتالشی قرار میگیرد ولی در نوشتههای پیشین او را آذری و آذری زبان معرفیکردهاند و در این کتاب نیز سروده هایش در بخش تاتی آمده است.
اما شیخ سعدالدین اهل دایوی خلخال بوده او نوهای داشته به نام شیخجنید که در اواخردوره صفویه میزیست. از این رو میتوان گفت که شیخ سعدالدینکشفی متأخرتر از مهان کشفی و از اهالی قلمرو رواج زبان تاتی بوده. اما گویا دربین تالشان زیسته و اشعار منسوب به او نیز که ذیلاً نمونهای از آن آمده است، بهزبان تالشی ست:
صباخلون کیجَ لون داد، هایهویَ زبانشون وْرد حق، سبحانَ گویَ
پئپن کشفی، منش ام صبحگاهون اگرت حق پرستی آرزو یَ
صبحدمان پرندگان به بانگ و هایهویند/ بر زبانشان وردحق، سبحان الله گویند
برخیز کشفی، منشین در این صبحدمان / اگر تو آرزوی حق پرستی داری.
شیخ جنید از لحاظ ترتیب زمانی دومین شاعر تالشی زبان است. دوبیتیهای زیر از اوست:
میشن بَندَ کولون بَرز آبره بَرز ترسِ مرگی جانیم لَرز آمره لرز
(جنید) غافل مَبن ناگونَ مرگی اَجَل بَ آدمی فرض آمره فرض
بنفشه در کوهستان قد برکشیده است / از بیم مرگ، جانم به لرزش آمده، لرزش
جنید! از مرگ ناگوار غافل مباش / که اجل بر آدمی فرض آمده است، فرض
(جنیدم) ت چرا بَ باغ و بوسّون خِردَ رور نی بیگئرِ وِل بَ دسّون
هَمَ شارین اشتَن تازَ بهاری اشتِ دِل هنتَرَ فصل زمسّون.
جنید من! تو باغ و بوستان را برای چه میخواهی
فرزند خردسالی که نداری تا گل به دست بگیرد
همه شادمانند از بهار تازة خود / دل تو همچون فصل زمستان است.
شیخ جنید به استناد مدارکی که در تنظیم مقالهی ?برزکو و مشایخ دایو، مجلهآینده، سال 18، شماره 7- 11? از آن استفاده شده است، یکی از سه فرزند شیخنعمت الله ابن شیخ سعدالدین کشفی بوده و او نوهای داشته به نام شیخ عوض.این شخص شجره نامه ی نیاکان خود را در تاریخ 1245 هجری.قمری نوشتهاست. به استناد این تاریخ میتوان گفت که شیخ جنید حدوداً در اواخر دوره صفویهیا اوایل دوره افشاریان میزیسته.
یک دوبیتی نیز که سینه به سینه محفوظ مانده و به برخی از جُنگهایمحلی نیز راه یافته است به امیره ساسان گسکری منسوب است. چنان کهاز مضمون آن دوبیتی مستفاد میشود، سرایندهاش آن را زمانی که در غربتقزوین به سر میبرده، در حسرت دیدارِ یار و دیار سروده است:
امیرَ ساسان بَ قزوین آبریش پیر شوشئل و سنگَ سر آمَ چمن ویر
بورم ژَ نییَرِ اِسپئرزَ خازِ ?رزَ? گشتِم پیرِ ?ایسبی آوی? نئچیر.
امیره ساسان در قزوین پیر شدی / ییلاقات شوشئل و سنگه سر به یادم آمد
اسب کهرم جو نمیخورد سپرز میخواهد /
سیاحت ییلاق رَزَ را میخواهم و شکارِ ایسبی آوی را
نگارنده با نام امیره ساسانی که مجبور شده باشد در قزوین پیر شود در تاریخیروبرو نشده است. از امرای گسکر کسانی به نامهای امیره یوسف، امیره محمدامیره مظفر و امیره سالوک در سال 1003 به اتهام قیام علیه شاه عباس دستگیر وبه قزوین اعزام و سپس در قلعه الموت به بند کشیده میشوند و ظاهراً تا پایانعمر در همانجا باقی میمانند - تاریخ گیلان، عبدالفتاح فومنی - دو بیتی مذکوراگر سروده یکی از امرای یاد شده، مثلاً امیره سالوک باشد که بعدها نام مشهورتر(امیره ساسان) جایگزین نام (امیره سالوک) شده است، میتوان ادعا نمود که ایندوبیتی قدیمیترین شعر غیر فولکلوریک است که از گزند مرور ایام مصون مانده وبه دست ما رسیده است.
پس از آن دو با فاصلهای چند صدساله به دوره جدیدتری میرسیم. نخستینکسی که در این دوره اشعاری به زبان تالشی از خود به یادگار گذاشته صادق قلیخان پونلی ست.
?صادق قلی خان، مشهور به بیوک خان یا بئیخان، متخلص به صدقی،فرزند علی قلی خان، متوفق 1286،هـ.ق و مدفون در ییلاق رنَ از توابعرضوانشهر، از شاعران نامدار تالش در سدههای گذشته است?. دوبیتیهایمشروح زیر، بخشی از سرودههای تالشی اوست:
زنخدانر چِ زَمزَمی نشانَ برَلِر عرفاتَ بی بهانَ
حجرالاسود خالِر دیمیکا صفا و مَروَ پیشونیر میانَ
زنخدانت همانند چشمه ی زمزم است / ابروهایت همچون عرفات است بی بهانه
خال صورتت حجرالاسود است / میان پیشانی ات عین صفا و مروه
کنَ بیمارَ چَشلون خَستَ ایم از زنجیرِ زلفونش پابستَ ایم از
بَ هیچینم علاقَ مَندَ نیَه تاکِ یار اشتِ دوم دَگنستَ ایم از
دختر! خسته ی چشمان بیمار تو هستم / پا بسته ی زنجیر زلفان تو هستم
به هیچ چیزم دلبستگی نمانده است / تاکِ به دنبالِ تو افتادهام من
بَ دردونر آسیستَ جانیکام خون بئرن بوْین کنَ از اِشتِ قربون
سییاَ زلفِر چِ ظلماتی نشونَ شکرینَ لِوِْر یار آبِ حَیْوون
از دردهای تو خون در تنم خشکیده است / بیا ببین دختر! من به فدایت
زلف سیاهت نشانه ی ظلمات است / لب شکرینت مانند آب حیوان.
بعد ازصدقی پونلی، شاعر تالشی سرای دیگری که شناخته شده، میرزافرهاد شهنازی ست. او ?از اهالی ارده تالشدولا بود. تاریخ تولدش را کسینمیداند. ولی میگویند در سال 1317 ش به سن حدود 90 سالگی چشم از جهانفرو بسته و در زادگاهش به خاک سپرده شده است?. اشعار زیر نمونهای ازسرودههای اوست:
سَجدَی اوَل بَ خِدا ببو/ دلکیار اینصافی پیدا ببو/ در راه خدا جان فیدا ببو/ ای ابرو کمان / ای ابرو کمان/ منِر دَر وَردَ بَ آه و فیغان/اشت ِ دستیکا امان، الامان/ رَحمیر بدَرا صاحیب َ زمان / ای ابرو کمان / ای ابرو کمان / بهار دَرامَ، زمستون بَرشَ / زمین سَوْز آبَ بین چنتَ فرَشَ/ بلبلون خَندَ، هوام چ سرشَ / ای ابرو کمان / ای ابرو کمان / خدایَ کرده بهار مرحمت / دارو چو هَمَ دَکَردَ خَلَت / بکَرَم هَمَ شکر اِم نعمت / ای ابرو کمان / ای ابرو کمان .
ترجمه:
نخست سجدهای به خدا شود // در دلت انصافی پیدا شود// در راه خدا جان فدا شود // ای ابرو کمان // ای ابرو کمان .
مرا به آه و فغان آوردی // از دست تو امان، الامان // رحمی به تو بدهد صاحب الزمان // ای ابرو کمان // ای ابرو کمان
بهار فرا رسید زمستان سپری شد // زمین سبز شد، بنگر چگونه فرش شد // بلبلان خواندند، هوا از سرم پرید // ای ابرو کمان // ای ابرو کمان
بهار را خداوند عطا کرده است // درختان همه خلعت پوشیده اند // همگی بگوییم شکر این نعمت را // ای ابرو کمان // ای ابرو کمان
وِل اَحمر اشتِ رُخسارَ دلبَر سیا زلفر مشکه تاتارَ دلبر
بَمنکا دور مَگَرد مشتاقیم از تِ اشتِ دوری بَ من دشوْارَ دلبر
رخ تو مثل گل سرخ است دلبر // زلف سیاهت مشک تاتار است دلبر
از من دوری مکن، مشتاق تو هستم // دوری تو برایم دشوار است دلبر
جَرگَ ی شوخ و شنگون سرفرازیش گهی بَ غمزَ، گه مشغول نازیش
گهی طاوْوس مستیش نزد شاهون گهی دست بزرگان شوخَ بازیش
درجرگه شوخ و شنگان سرفرازی // گاهی به غمزه و گاه مشغول ناز هستی
گاهی طاووس مستی در نزد شاهان // گاهی در دست بزرگان باز شوخی
از شاعران نسل پیشین آخرین کسی که دیوانی شامل اشعار فارسی و تالشی ازخود به یادگار گذاشته است، سید محمود شرفی متخلص به شوقی میباشد.
شوقی از روحانیان تالش و امام جمعه ی اهل سنت پره سر بود. او به سال1291 شمسی در ییلاق وسکه متولد شده و در سال 1370 در پره سر، چشم ازجهان فرو بسته است.
محمد یا محمد بَ قربونر بشیمون عهدی مون کردَ بَ نیمون پشیمون
مَدینَر منزلَ، بهشتر گلزار قسمت ببو بَ گلزارر بشیمون
محمد(ص) یا محمد به قربانت میرویم // از عهدی که با تو بستهایم پشیمان نیستیم
مدینه منزل توست و بهشت گلزارت // قسمت بشود به گلزارت برویم.
صبَ سَرَ نسیم رحمت آمَ وَدَ والی زکوی جنت آمَ
خاص مرغئن هَمَ در ذکر حقین چرا شوقی پئرِ شته ر زحمت آمَ.
صبحدم است نسیم رحمت آمد // بادهای موسمی از کوی جنت آمد
پرندگان زیبا هه در ذکر حق اند // شوقی! چرا برخاستن برایت زحمت است.
دوستئن گرچِ اِم دنیانَ خشیمون هَمَ دلدادَی اِم دلکَشیمون
چِ فایدَ عاقبت با حسرت و درد دنیاکا کوچ بَکَردیمون پشیمون
دوستان! اگرچه دنیا را دوست داریم // همگی دلداده این دلکش هستیم
چه فایده که سرانجام با حسرت و درد // از دنیا کوچ میکنیم و میرویم
دوستم کوکو سسی گوش آکَ روزی دَیَس بَ چَ فیغان و آه و سوزی
کارَ واته تِ اِی انسانِ غافل چَنَ شادیش ام دنیا پئنج، روزی
دوست من! یک روز به صدای فاخته گوش فراده // بنگر به فغان و آه و سوز او
دارد میگوید: ای انسان غافل // چقدر شادی از این پنج روزه دنیا.
به علت دسترسی نداشتن به منابع ادبی شاعران تالشِ آنسوی مرز، خصوصاًمنبع ارزشمندی چون دورة نشریه ى seya tul = تالش سرخ که حدود هفتاد سالپیش در لنکران منتشر میشد، ارایهی نمونه هایی از آثار شاعران پیشین آن سویمرز میسر نگردید. تنها منبعی که نگارنده در اختیار دارد رسالهای در شرح حال ونمونهآثار شاعرونویسندهانقلابیتالش ذولفقاراحمدزاده استکه چندقطعهذیل ازآن رساله برگزیدهشدهاست
تولشی مَحول هَی خوصَ وَطن اشتی عمری کو وَه سورون شدَن
اوژنَ زندَ نی وَه کسون تنی اشتی داوْلَتی، اشتی هئسَ نی
دیار تالش، ای وطن زیبا // از عمر تو بسی سالها سپری شده است
هنوز بسیار کسان تو را نشناخته اند // و پی نبردهاند به دولت و هستی تو
ای تونو بانده، ای تونو دَیو وَایشت کی وْیتدَن، اَوْاَنَ اَیو
مَشدَ چی دَیو، پئمه دَهَشی دَوَت بَ ویلون، بَ دوئون بشی
یک طرفت کوهستان، طرف دیگرت دریا
به راستی در کجا میتوان دید آنچه که در اینجاست
صبحدم از دریا، بردمید آفتاب // فروتابید به گلها، به فرازِ درختان
دوره جدید تاریخچه ادبیات تالش در سال 1352 با انتشار منظومه (خندیله پئشت )سروده فرامرز مسرور ماسالی آغاز می شود. این منظومه که تحت تاثیر منظومه (حیدر با با) ی محمد حسین شهریار و در همان وزن و قالب سرود سروده شده است ، هم از لحاظ زمانی مطلع دوره جدید ادبیات تالش است و هم از لحاظ فرم و محتوا.
پس از فراز مسرور ، نگارنده نیز به اهمیت سرودن شعر به زبان تالشی پی برد وبرای نخستین بار آثاری در قالب های نیمایی و غزل به آن زبان پدید آورد و در سال 1357 موفق شد چند نمونه از آن آثار ، از جمله منظومه نسبتا کوتاه ( شاله را ) رادر نشریات استان گیلان منتشر نماید. در همان سالها، نبی الله عاشوری دیگر شاعری بود که به جرگه تالشی سُرا ها پیوست .
فصل دوم این دوره از دهه 70 آغاز گردید و در دهه 80 به اوج چشمگیری رسید . در این فصل جوانان مستعد زیادی در گوشه و کنار تالش میانی و جنوبی ، سرودن شعر در قالب های مختلف ، به زبان تالشی را با جدیت پی گرفته اند . آنها با آثاری که به صورت کتاب یا در مطبوعات منتشر کرده اند نشان داده اند که زبان تالشی استعداد و ظرفیت های لازم برای خلق آثاری برابر با ادبیات معاصر ایران را دارد .
اکنون در نیمه شمالی حوزه فرهنگی تالش « از هشتپر تا عنبران » تحت تأثیر نفوذ و گسترش زبان ترکی، کمتر کسی سرودن شعر به زبان تالشی را جدی می گیرد . نگارنده در آن حوزه جز دکتر احسان شفیقی و ذبیح الله سما پور کسی را نمی شناسد که به زبان تالشی آثاری ارایه داده باشد .
اما در نیمه جنوبی منطقه تالش « از اسالم تا فومنات » ، شاعران زیادی به نهضت سرودن شعر تالشی پیوسته اند و این نهضت را با شایستگی ادامه می دهند . در بین این گروه ، صرف نظر از چند پیشکسوت ، می توان از دکتر فرزاد بختیاری ، نقی مهر پویا ، ناصر حامدی ، لیثی حبیبی ، محمد مرتاض ، آرمین فریدی، رفایی، حسین مرادی ،امیررضوانی ، یاد کرد .