دانلود موسیقی تالش دانلود موسیقی گیلکی
هر چند بیان موسیقی قوم تالش حکایت از دیرینگی دارد، لیکن تاکنون تاریخچه روشن و مشخصی برای آن قید نشده است. فرم، جمله بندی و به طور کلی ساختار ملودیک این موسیقی قومی مبین قدمت و اصالت است. آنچه امروزه به نام موسیقی تالش از آن یاد می شود، به سه بخش کلی تقسیم می گردد. که عبارت اند از : 1- دستون ها 2- ترانه ها (تصنیف ها) 3- هواها (پرده ها).
موسیقی تالش
موسیقی تالش از نظر ساختار و فرم کلّی نغمات اعم از فواصل، مایگی و ویژگی های نغمه متمایز از موسیقی گیلی است. این موسیقی با سه عنوان اصلی و با قدمت یعنی دستون (dastun) ، هوا (hava)و پرده (parde)شناخته می شوند. به غیر از این عناوین دیگری نیز در موسیقی تالش وجود دارد که بیشتر آنها به نسبت نام های سه گانه فوق متأخر هستند. نوروزی نومه، مولودی نومه، ساقی نومه و ... بخشی از آوازهای تالشی است که مختص مراسم و مناسبت های خاص می باشند. مهم ترین بخش از رپروتوار موسیقی تالشی شامل آوازهایی با متر آزاد است که به دستون شهرت داشته و در موسیقی تالش از نقش و جایگاهی محوری برخوردارند. دستون ها از نظر مایگی بیش تر در شور ابوعطا قرار داشته اند و درکلّیۀ اجراها آغاز آن ها از فراز به فرود است. بر محور دستون ها مجموعه ای از «هواها» و «پرده ها» و نیز نغمات و ریزمقامات سازی و آوازی شامل منظومه های موسیقیایی، ترانه ها، لالایی ها، موسیقی مذهبی و آیینی، نوروزنامه و قطعات سازی شکل گرفته اند.
این مجموعه به دلیل ویژگی های قومی و اقلیمی به عکس موسیقی سایر نواحی البرز جنوبی و شمالی کم تر تحت تأثیر موسیقی سایر مناطق قرار گرفته و بخش های عمده ای از آن خاصّه در قسمت دستون ها همچنان بکر و دست نخورده باقی مانده است. تأثیر موسیقی گیلی به ویژه گیلان بیه پس تنها در تعدادی از تکّه های سازی مربوط به لله (نی چوپانی تالش) و سرنا ملاحظه می شوند. در بخش آوازی نیز اگر چه برخی از گونه های موسیقی عرفانی و مذهبی از طریق صوفیان ترک نژاد و دیگر هنرمندان مهاجر به این منطقه آورده شد، اما اینگونه نواها در طول زمان آن چنان از حالات و ساختار موسیقی تالشی و به ویژه دستون ها متأثر شد که در حال حاضر می توان این گونه نغمات را در زمره ریزمقامات اصیل با همۀ خصوصیات و ویژگی های موسیقی این قوم قلمداد نمود.
تالش در یک نگاه
علی عبدلی
نام تالش
در اسناد ومنابع پیش از اسلام ، کلمه «تالش» دیده نشده است .بسیاری ازپژوهشگران ، تالش را با قوم «کادوس» که از آن در منابع یونان و روم باستان یادشدهاست، یکی می دانند (پیرنیا1370،ج2،ص1129، رضا1360،ص16و17،کسروی1356،ص283و5-424).به نظر می رسد «تاتاگوش» مندرج در کتیبه های هخامنشی و «تاتای گین گیبری»آمده در الواح آشوری ، با تالش کنونی یکی باشد . یونانیان این کلمه را «کادوس» خواندهاند .(عبدلی الف1378،ص 18تا29).
در منبع سده های نخست اسلام از این قوم با نام طیلسان یاد شده است . یاقوتحَمَوی ذیل ماده طیلسان ، به نقل از اصمعی ، لغت شناس سده دوم هجری توضیح میدهد که طیلسان با تالشان یکی است (لسترنج 1364،ص 186)واژه تالش در اواسط سدههفتم هـ .ق متروک و کلمه تالش به جای آن تدریجا"وارد منبع تاریخ وجغرافیای ایرانشده است (حافظ ابرو1317، ص73،دانشنامه جهان اسلام ذیل تالش).
: سیمای تاریخی
از تالشان - کادوسان در زمره اقوام ساکن در نجد ایران ، پیش از ورود آریایی ها بهاین سرزمین یاد شده است (پیرنیا1370،ج 1،ص157)در تاریخ ماد آمده است : کادوسیانیک قبیله مهم مستقل بودند که در کوههای جنوب ارس ، نزدیک در یای کاسپین زندگیمی کردند .(دیاکونوف1357،ص 607) بنا به برخی روایات این قبیله در اتحادیه ای که بهتشکیل دولت ماد انجامید ، عضویت داشته ودر اواخر دوره مادها از آن اتحادیه خارجشده است .(پیرنیا،ج 1،ص 201-200) .
تالشان برای نخستین باربه اطاعت از کوروش بزرگ گردن نهادند.(دیاکونوف،ص 608)به روایتی دیگر اقوام سلحشور و کوه نشین کادوس نه تنها در زمان مادهادر استقلال بهسر می برد بلکه تبعیت هخامنشیان را نیز نپذیرفت (علی اف 1378،31).کادوسها تا زمانسلطنت شاهپور اول -440میلادی- از استقلال کامل برخوردار بودند. خودزکو،1354،ص19)
گویادر اوایل اسلام سرزمین تالشان هم زمان با دیار دیلم و بَبَر یک بار به وسیلهولیدبن عُقوبة بن ابی معیط و یک بار نیز به وسیله برائبن عازب ، گشوده شده است (طبری1362،ج 5،ص 2902،بلاذری 1364،ص77و81،ابن اثیر1365،ج3،ص11).
از سکوت منابع تاریخی در مورد قوم تالش تا دوره ایلخانان مغول می توان ایناستنباط را داشت که قوم مذکور در جریان رویدادهای مهم آن دوران مستقلا"حضورقابل ذکری نداشته است . در دوره مغول ، تالشان به لحاظ حفظ اقتدار سنتی خود ، یاغیبه شمار می آمدند و گویا به امر الجایتو در سال 670هـ .ق سرکوب وتاراج شدند(حافظابرو1317،ص 73، رابینو1350،ص461)
تیموریان با قوم تالش رابطه ای بر سبیل مدارا داشته اند. بنا به نوشته حافظ ابرو (ج4،ص 750) بزرگان تالش در سال 824 هـ . ق به ملاقات شاهرخ تیموری در قره باغ رفتهاند . اما پس از مرگ تیمور وبروز آثار ضعف در دولت گورکانی ، تالشان بر جانشینان وییاغی می شوند (ابوبکر تهرانی 1356،493).
تالشان در اواخر دوره تیموری نزدیک ترین روابط را با خانقاه شیخ صفی داشته اند .تاریخ امینی گواهی می دهد که پشتیبانان اصلی شیخ صفی دوگروه بودند . یکی امرایولایت تالش و دیگر بزرگان آسیای صغیر . همین دوگروه بودند که از فرزند او ، شیخصدرالدین به صورت گسترده حمایت کردند.(مینورسکی 1361،ص 241) در لشکر کشیشیخ حیدر به داغستان ، بخش مهمی از لشکریان وی را تالشان تشکیل میدادند.(جهانگشای خاقان1364،ص 238) پس از مرگ شیخ حیدر سرپرستی فرزند ویاسماعیل میرزا ، عملا" بر عهده تالشان قرار گرفت . گروه اندکی از صوفیان از جملهدَدَبیگ تالش در آن امرنقش اصلی داشتند(ترکمان 1364،ص 22) .
با ظهور دولت افشاریه قوم تالش نخست اظهار تبعیت می نماید و پانصد تن ازفرزندان اعیان تالش داوطلبانه مأمور خدمت در اردوی نادر می شوند ( بورادیگاهی1378،ص 58-57).اما فشارهای مالیاتی و سیاسی بر تالشان در سال 1774میلادی منجربه قیام گسترده آنها به قصد براندازی دولت نادرشاه می شود.(آرنوا..1356،202).
در دوره زندیه واوایل قاجاریه ، قوم تالش در سه حاکم نشین لنکران وگسکرو فومنمتمرکز بود (میرزا احمد1380،ص 32) با وقوع جنگهای استعماری روسیه علیه ایران و بهموجب عقد قرارداد ننگین ترکمنچای «21فوریه 1828» نیمه شمالی سرزمین قومیتالش به مرکزیت لنکران تا رودخانه آستاراچای به تصرف روسیه درآمد و نیمه جنوبیآن به صورت هشت حاکم نشین با نامهای : نمین و آستارا، کرگانرود ، اسالم ، تالشدولا ،شاندرمن ، ماسال ، فومن و شفت .در ترکیب ایران باقی ماند.
سرزمین :
منطقه قومی تالش از حدود شهرستان رودبار گیلان آغاز می شود و با دربرگرفتنسراسر آبریز شرقی البرز شمالی - جبال تالش و جلگه های ساحلی آن ، از کپورچال تامغان شرقی و شهرستان سالیان در خاک شیروان (جمهوری آذربایجانکنونی) امتداد مییابد (عبدلی 1380الف،ص 112) مارسل بازن با ترسیم نقشه هایی ، حدود منطقهی مذکور رامشخص کرده است (ج 1،ص 20و21-ج 2،ص 636و639) این منطقه به سه حوزه تقسیم میشود 1 - حوزه شمالی شامل شهرستانهای - رایونهای : آستارا ، لنکران، لریک، ماساللی ،بیله سوار ، یاردملی و جلیل آباد .(رجبوف 1992،ص 2) 2 - حوزه میانی شامل شهرستانهای: آستارا، تالش ، رضوانشهر و ماسال . 3 - حوزه جنوبی که در برگیرنده شهرستانهایفومن و شفت می باشد و مارسل بازن حدود این حوزه را از شاندرمن تا چنار رودخاننوشته است (ج 2،634) بخشهایی از منطقه قومی تالش نیز در محدوده شهرستانهای نمین، رودبار ، بندر انزلی و صومعه سرا قرار گرفته است .(بازن ،ج 2،ص 634).
نقاط مسکونی تالشان در گذشته بیشتر از حال به سوی شمال پیش رفته بود و با نقاطتات نشین جنوب قفقاز تماس می یافت (اُرانسکی 1358،ص 317) و به نظر می رسد که ازجانب شمال غرب نیز به ارسباران و رودخانه ارس امتداد می یافت و با میتانیان وارمنیان همسایه بودند(علی اف ،ص 30،دیاکونوف،ص 607) آثار این گستردگی درشمال غربیپیوسته آشکار بوده . چنانکه در اواسط سده هفتم هـ . ق اهالی کلیبر هنوز مرکب از ترک وتالش بودند (مستوفی 1362،ص 84) و نام تالش هنوز بر روی چند طایفه بزرگ مغان وساکن در اراضی جنوب ارس ، همچون میکائیللو و قوجه بیگ لو که دست کم نیم قرنپیش ازاین مشتمل بر 5000خانوار بودند ، باقی مانده است (لغت نامه دهخدا، ذیل طالش )
پراکندگی :
اطلس پراکندگی تالشان بسیار گسترده است . درایران علاوه بر خانواده های نسبتا"زیادی که به دلایل مختلف ، زاد بوم خود را تدریجا" ترک ودر استانهای دیگر و حتی درخارج از کشور مقیم شده اند ، گروهها و تیره های متعددی از آنها در طول سده هایگذشته به نقاطی دیگر کوچانده شده اند. (عبدلی 1369،ص 173) تالشان مهاجر اغلب درمحل سکونت جدید ، از لحاظ زبان و فرهنگ تحلیل رفته اند و لی نامشان هنوز بر رویروستا ها و محله های مورد سکونتشان باقی مانده است . اکنون در بخشهای : مرکزیرشت ، چهار اویماق مراقه ، نشتارود تنکابی ، مسیر جاده لاهیجان به لنگرود، رامسر ،گیلخوران قائمشهر و بهشهر ، آبادیهایی به نام تالش محله وجود دارد.(لغت نامه دهخدا،ذیلطالش) همچنین در جمهوری آذربایجان علاوه بر سراسراراضی جنوب رودخانه کورا،درشهرستانهای:جواد، شماخی و جوانشیر نیز نُه روستای تالش نشین وجود دارد(ولیلی1993،ص 53) .
در زمان حکومت استالین ،گروههای کثیری از تالشان جمهوری آذربایجان به دیگرجمهوری های اتحاد جماهیر شوروی تبعید شدند و اکنون در کشور قزاقستان ،شهرها وروستاها ی : چیمکنت 150خانوار ، جوناود 200خانوار ، آریس 200خانوار، مامایفکا500خانوار ، حومه ی شهر چیمکنت 540خانوار تالش زندگی می کنند و خانوار هایی نیزدر روستاهای : چرینفکا و خواجه طوغار ، سوت کند ، چالدار ، فولوت و رباط کشور مذکوربه سر می برند
ساختار اجتماعی :
جامعهی قومی تالش دارای ساختار ایلی و مبتنی است بر : کوچ «خانواده» ، دَدَزواَ «دودمان» ، طایفه ، تیره و اِل «ایل» هریک از این ارکان پنجگانه تعریف ویژه خود رادارد.(عبدلی 1373، ص 39)
ساختار ایلی در تالش شمالی در هم ریخته است، در تالش جنوبی روبه فراموشی نهاده اما در منطقه بین شهرهای تالش و ماسال کاملا" حفظ شده است . اهالی منطقه مذکور با نام و سلسله مراتبایلی خود آشنا هستند . به طور مثال - شاندرمینی (شاندرمنی) ها خود را وابسته بههشت تیره (طایفه) به نامهای : بایَ زا ، خسارَ زا، چَپَ زا ، ایسیَ زا ، اَیمات ، سیا مئرد،مافوسنان می دانند . این تیره ها ایل شاندرمین را تشکیل می دهند و یا تالشدولایی ها ایلخود را متشکل از تیره های : اَردَج ، وَسکَج ،بودَغ ، سیندی ، ره ش ، رینَج، مینَرِج و اللَبَشَ می دانند .
کارو پیشه :
قوم تالش متشکل از دو بخش کوه نشین = کوئَج و جلگه نشین = گیلونَج می باشد .بخش کوه نشین دربر گیرنده دو گروه اصلی شغلی است .1 - دامدار کوچ نشین 2 - چندپیشه اسکان یافته .جلگه نشینان نیز به دو بخش اصلی شهر نشین و روستانشین تقسیم می شود . شهرنشینان در زمینه های کارمندی ، کارگری ، صنعت ، تجارت و خدمات اشتغال دارند .بخشی از آنان دارای قطعه زمینی مزروعی در روستا و حاشیه شهر می باشند .روستانشینان نیز عموما" در زمینه کشت برنج و امور جنبی مانند باغداری ، پرورش زنبور، پرورش کرم ابریشم ، نگهداری دام و طیور فعالیت دارند .(عبدلی 1373،ص 76-72،بازن ج2، ص 319-321). با اجرای سیاست « خروج دام از جنگل » و بیرون راندن اجباری خانوارهای کوه نشین از محیط کار و زندگی اجدادی آنها و رها ساختنشان در حاشیه شهر ها ازدهه 1370 به این سو، بخش مهم وسنتی جامعه تالش شاهد وقوع فاجعه ای می باشد کهدر سراسر تاریخ آن قوم اتفاقی سهمگین تر از آن رخ نداده است . بر اثر آن سیاست کوه- جنگل نشینان تالش نه تنها زمین ، شغل وممر معاش شرافتمندانه خود را از دست میدهد و ساختار اجتماعی اش درهم کوبیده می شود ،بلکه از لحاظ هویت و فرهنگ نیزدچار بحران و اضمهلال می گردد .
زبان :
زبانی که قوم تالش بدان سخن می گویند «تالشی» نامیده می شود تالشی از جملهزبانهای موسوم به هند و اروپایی ست که به شاخه شمال غرب گروه زبانهای ایرانی بازبسته است .(رجبوف،ص 2).
به استناد آمار غیر رسمی اما مستند به پژوهشهای موثق میدانی ، در تالش شمالیبیش از هشتصد هزار نفر و در تالش جنوبی بیش از پانصد هزار نفر به زبان تالشی سخنمی گویند .
زبان تالشی فاقد خط و سابقه ادبیات مکتوب و صورت ادبی می باشد (صادق زاده2002،ص 12-11). از این رو در سیر تحولات تاریخی به لهجه های متعددی تقسیم شدهاست و فاصله آن لهجه ها از شمال به جنوب به حدی می رسد که اهالی دومنطقه دور ازهم به دشواری سخن یکدیگر را درک می کنند .
لهجه های متعدد زبان تالشی ساختار دستوری ، ویژگی آوایی و اشتراکات لغوی درسه گروه همگون قرار می گیرند و آن سه عبارتند از :1 - تالشی شمال. شامل تالشجمهوری آذربایجان و شهرستانهای نمین و آستارا . 2 - تالش میانی . شامل کرگانرود ،اسالم و تالشدولا . 3- تالش جنوبی که در برگیرنده شهرستانهای ماسال و فومن و شفتمی باشد.(عبدلی 1380ب،ص 31) .
زبان تالشی از مشخصات ویژه ای برخوردار است که نخستین کسانی را که به آنزبان علاقمند شده اند ، متعجب کرده است .(بازن ،ج2،ص 415) از جمله ی ویژگیهای آنزبان ، کهنگی و مهجوری ترکیب اصوات می باشد که در بسیاری موارد با زبان پارسیتفاوت داشته و با مادی و پارتی و اوستایی شباهت دارد . (دیاکونوف، ص 90) تاجایی که دربازسازی زبان مادی باستان که تا کنون بیشتر بر اساس آثار آن زبان در کتیبه هایهخامنشی صورت گرفته است ، اکنون می توان تالشی را نیز ملحوظ داشت.(یارشاطر2536،ج 1،ص 69) .
مذهب :
تالشان مسلمان و پیرو مذاهب شیعه و سنی شافعی می باشند بخشی از تالشان نیزپیروامام حنبل بودند ولی بعد ها تغییر مذهب داده اند.دراین باره آمده است : در سدهچهارم هـ .ق بیشتر گیلانیان ، از آن جمله ساکنان نواحی گسکرو فومن سنی حنبلی بودند(مقدسی 1361،ج2،ص542) بنا به نوشته عمری دمشقی در مسالک الابصار ، گیلان بیه پسشامل چهار شهر بزرگ با نامهای : فومن ، تولم ، گسکر و رشت بوده و مردم آن بر مذهبحنبلی بودند .(ستوده 1349،ج1،ص 2) حمد الله مستوفی (ص 93) از تالش شمالی با نامگشتاسفی یاد کرده و نوشته است که مردمش بر مذهب امام شافعی می باشند . آن بخشاز جامعه قومی تالش که حنبلی بودند بعد ها اغلب به شیعه ی امامی تغییر مذهب دادهاند . اکنون رواج مذهب شافعی به موازات مذهب شیعه از مرز شاندرمن آغاز می شود وبه سوی شمال تا حدود آستارا ادامه می یابد و از آنجا به بعد جای خود را به اکثیرتشیعه می دهد (بازن،ج2،ص619) خانقاه نقشبندیه تنها طریقت صاحب نفوذ در بین تالشانسنی به شمار می آید .
ـــــــــــــــــــــــــــ
منابع :
1 - ابن اثیر امام عز الدین الجزری ، الکامل (اخبار ایران)،ترجمه محمد ابراهیم باستانیپاریزی ،تهران ، 1365ش .
2 - میرزا احمد لنکرانی ، اخبار نامه ، به کوشش علی عبدلی ، تهران 1380 .
3 - اُرانسکی میخائیلوویچ ، مقدمه فقه الغه ایرانی ، ترجمه کریم کشاورز،تهران 1358ش .
4 - بازن مارسل ،تالش منطقه ای قومی در شمال ایران ، ترجمه محمد امین فرشچیان ، مشهد،1367ش.
5 - باکیخانوف عباسقلی آقا، گلستان ارم ، به کوشش عبدلکریم آقازاده و دیگران ، باکو 1970م.
6 - بلاذری احمدبن عیسی، فتوح البلدان، ترجمه دکتر آذرتاش آذرنوش ، تهران 1364ش .
7 - بورادیگاهی سعید علی، جواهر نامه لنکران ، در کتاب چهار رساله درزمینه تاریخ وخغرافیای تالش ، به کوشش علی عبدلی ، رشت 1378ش.
8 - ترکمان اسکندربیگ، تاریخ عالم آرای عباسی ، چاپ اسماعیل برادران شاهرودی ، تهران ،1364ش.
9 - تهرانی ابوبکر ، دیار بکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر ، تهران، 1356ش.
10 - جهانگشای خاقان ، چاپ الله دتا مضطر، اسلام آباد،1362ش.
11 - حافظ ابرو عبدالله بن لطف الله، ذیل جامع التواریخ رشیدی ،چاپ خانبابابیانی ،تهران،1317ش.
12 - ــــــ ، زبدة التواریخ ، تصحیح سید کمال حاج سید جوادی ، تهران ، 1380ش.
13 - خودزکو الکساندر ، سرزمین گیلان، ترجمه دکتر سیروس سهامی ، تهران، 1354ش.
14 - مقدسی ابو عبدالله محمدبن احمد ،احسن التقاسیم ، ترجمه علینقی منزوی ، تهران ، 1361 .
15 مستوفی حمدالله ، نزهت القلوب ، تصحیح گای لسترنج ، تهران ، 1362 .
16 - ستوده منوچهر ، از آستارا تا استراباد ،جلد 1، تهران ، 1349 .
17 - یار شاطر احسان ، داشنامه ایران و اسلام ، جلد 1 ، تهران ، 1356 .
18 - دیاکونوف ایگور میخائیلوویچ ، تاریخ ماد ، ترجمه کریم کشاورز ، تهران 1351 .
19 - عبدلی علی ، فرهنگ تطبیقی تالشی - تاتی - آذری ، تهران ، 1380 .
20 - ______ ، نظری به جامعه عشایری تالش، تهران ، 1373 .
21 - ______، تالشان کیستند ، ویرایش 2 ، تهران ،1369 .
22 - صادق زاده عوض ، دستور زبان تالشی ، سن پطرز بورک ، 2002 .
23 - رجبوف ابوالفضل ، لغت نامه دانش آموزی تالشی - ترکی ، باکو ، 1992 .
24 - ولیلی محمد حسن ، آذربایجان ، باکو ، 1993 .
25 - آرنوا ماریانا روبه نوا، دولت نادرشاه افشار ، ترجمه حمید مؤمنی ، تهران 1356 .
26 - مینورسکی ولادیمیر فدروویچ ، تاریخ شیروان و دربند، ترجمه محسن خادم ، تهران ، 1375 .
27 - علی اف ایقرار ، تاریخ اترو پاتکان ، ترجمه شادمان یوسف ، تهران ،1378 .
منبع : عبدلی ، علی ، دایره معارف بزرگ اسلامی جلد 14 مدخل تالش قوم
ترانه های مردم و نغمه های شادی
نوشته : علی عبدلی
آشنایی من با موسیقی تالش و آغاز دلبستگی کاستی ناپذیرم به آن، به اوایل دهه 40 برمیگردد. به زمانی که هر سال همراه عشایر تالش ـ ایل خوشابر ـ به تابستانگاه و زمستانگاه کوچمیکردیم و بهار و تابستان را در بازارچه (شالرا) به سر میبردیم و در آنجا هر چند گاه با شبانانیروبرو میشدیم که در فرصتهای مناسب، در پاسخ به خواهش کاسبان بازارچه و یا از راه رسیدهایمتنفذ، نی و نیلبکی مینواختند و دستانی میخواندند. در نواها و نغمه هایی که از دم و پنجهآن مردانِ عجین شده با هوا و هیمنة کوهستان میتراوید، نمیدانم چه جذبه و رازی وجودداشت که تارهای وجودم را میلرزاند. چنان که هنوز نتوانستهام از چنبره تأثیر آن رهایی یابم وهنوز ذهنی سرشار از خاطرات مهتابی اش دارم.
آن زمان دلم میخواست موسیقی تالش را بیاموزم امانشد. بعدها که اندکی نوشتن آموختمدرصدد برآمدم که آن را به نحوی از آفت فراموشی نجات دهم و به گوش همة عالم برسانم کهالبته در این راستا نیز به علل مختلف توفیقی عایدم نگردید. ولی اکنون که دیده میشود درگذشتهها، دیگران به این موضوع توجهی ننمودهاند، جای آن میبینم که پیشا پیش از کوششهایناچیز خود در زمینة گردآوری و معرفی موسیقی تالش ارایه دهم تا ضمن آن گفته آید که تاکنوندر آن زمینه چه کارهایی انجام گرفته است و اکنون در کجای کارهستیم:
1 ـ در سالهای 55 - 1353 برنامهای با نام (سیری در تالش) را راه اندازی و نویسندگی آنرا بر عهده داشتم که هفتهای نیم ساعت از رادیو گیلان پخش میشد در آن سالها علاوه بر معرفیبسیاری از خبرگان نا شناخته موسیقی تالش با استفاده از امکانات محدودی که رادیو در اختیارممیگذاشت ضمن مسافرت به نقاط مختلف تالش چند کاست از موسیقی آن دیار را گرد آورینمودم که در اختیار آرشیو رادیو قرار گرفت تا در هر برنامه قطعاتی از آن مورد استفاده قرار گیرد.
2 ـ در شماره 9826 روزنامه اطلاعات ، 16 فروردین سال 1355 مطلبی با نام «چشمه سارجوشان موسیقی تالش ناشناخته مانده است» چاپ نمودم. در آن مقاله ضمن شرح گستردگی وغنای موسیقی تالش، اساتید و پژوهشگران موسیقی جهت بذل توجه به آن فرا خوانده شدهبودند.
3 ـ در سال 1356 از سوی مرکز موسیقی اداره کل فرهنگ و هنر گیلان به همکاری دعوتشدم . در طول یک سال همکاری با آن مرکز علاوه بر گردآوری و تحویل مقادیری از موسیقیتالش، چند تن از ذخایر برجسته موسیقی تالش، از جمله مرحوم عطاالله احمدی و هدایت پورجوادی را برای ضبط برنامه و تدریس، با آن مرکزمرتبط نمودم آنچه که از موسیقی تالش درآنجا ضبط گردید در اختیار مدیر کل وقت فرهنگ و هنر گیلان قرار گرفت و ایشان گویا همانزمان به خارج از کشور رفتند و دیگر بازنگشتند.
4 ـ در اوایل سال 57 خانمی آمریکایی به نام «مارگرت کیتون» تحصیل کرده رشته موسیقیایران برای نوشتن رساله دکترای خود به ایران آمده بود ضمن یک دیدار تصادفی با او در تهران
توجهش را به موسیقی تالش جلب نمودم و ایشان بعداً به گیلان آمد و من که آن زمان کارمندفرهنگ وهنر بودم به عنوان دستیار و راهنمای محلی به او معرفی شدم. خانم کیتون در نواحیمختلف تالش به مطالعات میدانی پرداخت با نوازندگان و خوانندگان متعددی آشنا شد و باهمکاری آنها مقادیر قابل توجهی از موسیقی تالش را گرد آوری کرد و به آمریکا برد.
5 ـ در همان سال برنامهای با نام «دستون» را درسیمای گیلان راه اندازی نمودم ولی باجریانات انقلاب اسلامی مواجه شد و دوام چندانی نیاورد. در چند برنامه دستون که ضبط وپخش شد، نمونههایی از موسیقی تالش معرفی گردید.
6 ـ در کتاب «تالشان کیستند» که نخستین تألیفم در زمینه تالششناسی میباشد فصلی بهموسیقی تالش اختصاص یافته است در آن فصل که یک توصیف نظری مختصر بود، چهارچوبشکلی، مضامین، مشخصات مقامی و ملودیک شماری از ترانه هاو آلات شناخته شده موسیقیتالش معرفی شد. مطالب فصل مذکور وسیله ارتباط و آشنایی من با برخی از محققان موسیقینواحی ایران گردید و آن آشنایی منجر به برقرای رابطه همکاری شد. آقای محمد رضا درویشیبه موضوع مورد علاقه خود یعنی سازشناسی ومطالعه ساختار کلی موسیقی تالش پرداخت و زمینهحضور اینجانب و گروه موسیقی تالش را در چند همایش موسیقی نواحی ایران فراهم آورد.
7 ـ در آذر ماه سال 73 به مناسبت حضور برجسته گروه تالش به سرپرستی اینجانب درهمایش آواز نواحی ایران، چند صفحه از نشریه آینه و آواز شماره 4 تاریخ 8 آذر همان سال بهمعرفی موسیقی تالش اختصاص یافت و ضمن آن مصاحبهای با من با عنوان «موسیقی تالشصدای آرزو هاست» به چاپ رسید.
8 ـ در تابستان سال 74 از سوی انجمن موسیقی ایران در معیت آقای جهانگیر نصری اشرفیمأمور انجام تحقیقاتی در زمینه موسیقی تالش شدم. حاصل آن تحقیق در قالب دو کاست ازآوازها و نغمات تالشی در یک مجموعه شش کاسته شد که با نام موسیقی گیلان و تالش منتشرگردید
9 ـ در طول سالهای انس و الفتم با موسیقی تالش در امر گرد آوری و ثبت و ضبط آنموسیقی به علت نداشتن امکانات و گاه بر اثر سهل انگاری، متأسفانه فرصتهای زیادی را ازدستدادم و بروز حوادثی حاصل کوششهای انجام یافته را نیزبه هدر داد. در نتیجه فقط حدود پنجاهقطعه دستون و ترانه و هوا و پرده را ضبط شده در اختیار داشتم که آنها را به موسیقی دان صاحبنام بهمن کاظمی هدیه نمودم و ایشان نیز آن قطعات را نت نویسی کرد و در کتاب «موسیقی تالشاین سو و آن سوی مرز» ثبت نمود.
10 ـ کار بسیار با اهمیتی که خوشبختانه در انجام آن نیز سهیم بودهام گرد آوری موسیقیتالش شمالی در خاک جمهوری آذربایجان است در اسفند ماه سال 79 از سوی شورای عالیموسیقی صدا وسیماهمراه آقای بهمن کاظمی مأمور گرد آوری موسیقی تالش شمالی شدیم. درآن سفر به یاری جمعی از روشنفکران لنکران نمونههای ارزشمندی از موسیقی تالشی آن دیار راگرد آوری کردیم . در جریان همان سفر با خبر شدم که حدود سی سال پیش چند تن از مردمشناسان آذری پژوهشهایی در زمینهی موسیقی تالش شمالی انجام داده و حاصل تحقیقات خودرا در کتابی به نام (xalq mahnelar va oyon havalar)منتشر کردهاند از آن زمان درصدد تهیهی نسخهای از کتاب مذکور بر آمدم خوشبختانه چند ماه بعد آقای نوروزعلی محمدافپژوهشگر زبان شناس و مدیر نشریه صدای تالش تصویری از آن کتاب را برایم ارسال نمود واکنون مجموعه حاضر که تقدیم دوستاران موسیقی فولکوریک ایران شده است ترجمهای ازکتاب مذکور میباشد.
کتاب ترانه های مردم و نغمههای شادی به وسیله انتشارات علم، باکودر سال 1975، منتشرگردیده است. تا جایی که نگارندهاطلاع دارد، این اثر تنها کتابی است که تاکنون در زمینهموسیقی تالش منتشر شده و در آن شمار قابل توجهی از ترانهها و نغمات فولکوریک قوم تالش بهصورت نت نویسی معرفی شدهاست. با توجه به این که در طول چند دهه اخیر موسیقی تالششمالی به شدت آسیب دیده و به غارت رفته و از آن سوء استفاده شده و موسیقیدانهاو و برخی ازخوانندگان آن دیار با تبدیل تصنیفهای تالشی به آذری و ایجاد تغییرات در کوک و میزان آنها وحتی انتقال قطعاتی از دستگاهی به دستگاه دیگربه بخش اصلی موسیقی تالش هویت آذریداده اند، وجود این مجموعه که دست کم شماری از ترانهها و ملودیهای تالشی را به صورتیتقریباً اصلی در برگرفته است، امروزه بسیار مغتنم میباشد. انتظار میرود به همت شعرای تالشیزبان تصنیفهای آذری و آهنگهای این مجموعه دوباره به تالشی باز گردانده شود و موسیقیدانهانیز در چگونگی نتها بازنگری نمایند.
سرنوشت موسیقی تالش در داخل مرزهای ایران اگر چه با سرنوشت موسیقی تالش شمالیمتفاوت بوده اما گویی در اینجا نیز محکوم به فنا بوده است امروزه بخش قابل توجهی از موسیقیتالش شمالی کاملاً نابود و فراموش شده است و بخشی نیز در شکل و هیئتی دیگر به نام موسیقیآذری! باقی مانده و مورد استفاده عام میباشد.
موسیقی تالش و در این سوی مرز بر اثر بیتوجهی و رها شدن به حال خود تدریجاًاز خاطرههازدوده میشود و هر چند گاه بخشی از آن با یکی از پاسداران سنتی اش به خاک سپرده میشوداکنون آنچه که از دریای مواج آن موسیقی باقی مانده است با همه قلت خود میتواند معرفتمام عیار ویژگیها و ساختار ملی موسیقی مذکور باشد ولی اگر همین مقدار موجود به سرعت گردآوری نشود و به دقت توصیف و بهنت در نیاید بی تردید در آیندهای نزدیک غیر از قطعاتی کهبه وسیله بهمن کاظمی نت نویسی شده اثری از موسیقی تالش باقی نخواهد ماند.
پیش از آنکه نگارنده در زمینه گرد آوری و معرفی موسیقی تالش تلاشهایش را آغاز نمایدبرخی از اهل موسیقی متوجه غنا و ویژگیهای خاص آن موسیقی شده بودند. از ادیب و پژوهشگرلنکرانی میرهاشم تالشلی شنیدم که میگفت: رشید بهبوداف خواننده مشهور آذربایجان علاقهزیادی به موسیقی تالش داشت او هر چند گاه به منطقه تالش میآمد ودر روستاها میگشت بهصدای ساز و آواز زنان و مردان گوش فرا میداد. یکسال او را دیده بودند که روزهای متمادی بهکنار مزارع برنج میرود و به آواز زنان شالیکار گوش فرامی دهد یکنفر از اوپرسید شما تاکیمیخواهید در کنار این مزارع بنشینید. آیا آنچه را که میخواهی بشنوی هنوز تمام نشده است؟
رشید بهبود اف برمی گردد در پشت سر خود دریای کاسپی را نشان میدهد و میگوید: هرگاهماهیان این دریا تمام شدنی باشند نغمههاو ترانههای تالشی نیز تمام میشوند. اما دریغ که استادبهبوداف از آنهمه مرواریدهایی که از دریای موسیقی تالشی شکار کرد حتی یکی رابا نام و نشانتالش در جایی عرضه ننمود.
روبیک گریگوریان که یکی از نخستین گردآورندهای ترانههای نواحی ایران به شمار میآید،پی به غنای موسیقی تالش برده بود اما نتوانست گامی مؤثر در ثبت نمونههایی از آن بردارد . اوروایت نادرستی از ترانه معروف هیار ـ هیار تالش را با شعر گیلکی در کتاب «ترانههای روستایایران» همراه با نت نویسی ثبت نمود و ضمن آن اعلام کرد که مایه ی اصلی ترانه مذکور از بینرفته است در حالی که «روبیک گریگوریان نه محقق بود و نه اتنولوگ و نه روش کار رامیدانست» او یک نوازنده علاقهمند به موسیقی نواحی ایران بود و در مسافرتهایپژوهشیاش نغمهها و ترانههایی را که گرد آوری کرده بود در اختیار دیگران گذاشت تابرایشنت نویسی کنند. مثلاً همین ترانه هیار ـ هیار را آشوت میناسیان برای او نت نویسی میکند.ترانههای تالشی کیللی جان ـ شنگه یار، پاچه لیله و غیر نیز به چنین سرنوشتی دچار شدهاند.
نا گفته نماند هنر مندانی چون منصور فانی ، رحیم نیکمرام، ظهرابی، هادی حمیدی، رحیمقاسمی و خانم روحانگیز هم نخستین کسانی بودند که به اجرای موسیقی تالش در رادیو گیلانپرداختند.
امروزه علاوه بر عوامل بیرونی مانند تأثیر رسانهها رواج موسیقی بیگانه و بی توجهی مراجعمسئول، موسیقی تالش با تهدیدات داخلی نیز مواجه است عرضه کنندگان موسیقی غنایی بهذخایر اصیل و بومی این هنر توجهی ندارند، عدهای آهنگ سازی میکنند و آن را به نامموسیقی فولک ارائه میدهند، گروهی ترانههای اصیل را مخدوش و تحریف شده عرضهمینمایند، جوانان علاقهمند به آموزش موسیقی به محضر اساتید کهنسال و بومی این هنرراهنمایی نمیشوند تا وقتی آنها نی و تنبور خود را زمین گذاشتند شاگردانی شایسته آن رابردارند و از همه بدتر کسانی هستند که چون آموختهاند ارگ یا آکاردئونی را به صدا درآورند درمقام مراجعی صاحب نظر علیه موسیقی اصیل و آلات موسیقی تالش گاه فتاویای صادر نموده وباعث انحراف فکری جوانانی میشوند که شایستگی انجام فعالیت موسیقیایی بر شالوده ذخایرهنر بومی خود را دارند.
یکی از همان به اصلاح مراجع در همایشی فرهنگی قبل از آنکه آثارش را باارگ اجرا نماید،فرمود: «دوران سازهای سنتی به پایان رسیده است، تار وتنبور مناسب زمانی بود که مردم با اسبو یاالاغ ایاب و ذهاب میکردند»
بنابراین موسیقی تالش به عنوان بخشی از نیازهای روانی ما زبانی رسا، زیبا، و جذاب و لطیف،برای بیان عواطف و برقرای رابطه ما با دیگر اقوام و ملتها و معرف مقام هنری و کمالات وظرایف روحی و تبلور احساسات خاص انسانی ما دربین دیگر انسانها و طبیعت، نیازمند توجهحیاتی دست اندکاران و دوستداران این هنر و شایسته حفظ و احیا میباشد.
موسیقی تالش مجموعهای کامل و بر خوداراز هویت مستقل است. یعنی از همه ارکان و اجزاءساختاری و ویژگیهای درونی و بیرونی خاص خودبهرمند است. مثل یک تمدن ریشه و تنه وشاخ وبرگ خاص دارد و بر شالوده ومنشأای واحد استوار است. مثل یک زبان متشکل ازلهجههای مختلف و دارای ویژگیهای آوایی، دستوری و لغوی،متفاوت است.موسیقی ای ستنشأت گرفته از شرایط معیشتی، خلقیات و اوضاع طبیعی محیط زندگی پدید آورندهگانش و برایهیچیک از اجزاء و عناصرش تاریخچهای نمیتوان تعیین کرد همچون رودخانهای جاری ازعرصة دور و دراز تاریخ تا زمان حال جریان یافته است این موسیقی پژواک غمها و شادیها وشکستها و پیروزیها و حسرت و آرزوهای یک قوم بزرگ وکهن ایرانی است.
موسیقی تالش از لحاظ ویژگی ملودی وریتم با موسیقی نواحی مجاور خود گیلان وآذربایجان تفاوت دارد و عمدتا"در دستگاه شور و ملحقات آن و همچنین در دستگاههای ماهور وسه گاه قرار میگیرد. بارزترین و عامترین مشخصه ی موسیقی تالش بخش مقامی ویا آوازیآن یعنی «تالشیهَ هوا» است.
تالشیه هوا به تناسب نواحی مختلف منطقه قومی تالش که به نام طوایف بزرگ ساکن در آنهاشناخته میشود، دارای سبکهای مختلف است.هواهای مردانه با زنانه، شادی با سوگ وغیرو ازلحاظ لحن و ریتم، ازهم متمایزند. تالشیه هوا با دستون «دوبیتی هایی با وزن مفاعلین مفاعلینفعولون» و به صورت انفرادی خوانده میشود و در اجراهای سازی عموماً در مقام مقدمه قبل ازهر نغمه و آهنگ قرار میگیرد.
صرف نظر از تالشیه هوا که جنبه عام دارد، موسیقی تالش در برگیرنده دوبخش ترانهها= ماهنهو نغمهها میباشد. نغمهها قطعات بدون کلام موسوم به (هو)ا و (پرده)اند وهریک از هواها وپردهها مضامین خاص خود را دارند مثل:
Riya hava = هوای فراخواندن رمه به صف آب خوردن،
gistiya hava = هوای کشتیگیری،
dusa hava= هوای رقص ،
kijaparda = پرده پرنده کوچک ،
kalavarza parda = پرده گاو نر،
set ra zanga parda = پرده زنگ شتر
بخش سوم ماهنهها= آهنگهایی هستند که هر یک از آنهابا تصنیفی در آمیخته است مانند:
nsakaremja= شکر جان من،
ledube = لد و بیا،
mebarakba = مبارک باد،
siyaraihun = ریحان سیاه
این بخش از لحاظ مضامین به شاخههای رزمی، بزمی،، غنایی، وصفی، عرفانی و کار تقسیم میشودنشانههای متعددی گویای آنند که موسیقی تالش را به دو گروه مردانه وزنانه نیز میتوان مجزا ومشخص نمود. از جمله آن نشانهها این است که ماهنه های موسوم به «هلای» و «آمانَ لیله» وهمچنین ماهنه های برخوردار از مضامین کار و لالاییها مختص زنان است و زنان موسیقی خاصخود به استثناء لالاییها را عموماً به شیوه گروهی «کر» اجرا مینمایند و از سازهای کوبهایخصوصاً دف استفاده میکنند. اما در مقابل آن نوازندگی با انواع سازهای معمول خصوصاً نی وتنبور، اجرای آهنگهایی با مضامین رزمی و عرفانی و بالاخره دستون خانی به نسبت گستردهترازخصوصیات موسیقی مردانه است.
در زبان تالش نا مها و اصلاحات خاصی برای بیان تمام اشیاء و ابزار و مفاهیم مربوط بهموسیقی وجود داشته چنانکه هنوز واژه هایی چون هوا، پرده، دستون، ساز، سازنده «=نوازنده»، بستَ = «آهنگ»، بستَ کار = «آهنگ ساز» ماهنه = «ترانه و تصنیف» و ... در عرصهموسیقی آن مردم رایج است.
تالشان سازهای متناسب با موسیقی خود را داشتهاند که در گذشته از ان استفاده میکردند. اماانچه از این آلات باقی مانده، اعم از اینکه کاربرد داشته باشد و یا نداشته باشد، عبارتند از لَلَ = نی هفت بند، لبک = نی لبک، تنبور، دیارَ و یا دف یا دپ،زینچ یا سنج، تبل (طبل) و لگوتی، توضیح اینکه چهار ساز آخری از جمله آلات کوبهایمیباشند.
شهرستان تالش
ـ ژئومورفولوژی
سرزمین تالش به عنوان بستر مکانی ی قوم کادوسیان ( تالشان ) ـ که از دو ناحیه عمدۀ کوهستانی و جلگه ای تشکیل یافته است، در حدود 65 میلیون سال قدمت دارد .
پی سنگ منطقه کوهستانی در طی دوران دوم زمین شناسی و منطقه جلگه ای در طی دوران چهارم ( کواترنر ) ریخته شده . بطوریکه شکل کنونی تالش در انتهای دوران دوم و ابتدای دوران سوم زمین شناسی با حرکات زمین ساختی لارامید تشکیل شده است .
ـ اقلیم
با توجه به بررسی عناصر اقلیمی نظیر ؛ بارش ، دما ( میزان گرما ) ، جریانات جوی ، میزان رطوبت نسبی و نیز مطالعه عوامل اقلیمی نظیر دوری و نزدیکی به دریای خزر و ارتفاع از سطح و عرض جغرافیایی ، تالش ( دامنه های شرقی تا خط الرس ) دارای آب و هوای مرطوب خزری در ناحیه جلگه ای و آب و هوای کوهستانی مرطوب در ارتفاعات می باشد .
ـ پوشش گیاهی
با توجه به اقلیم مرطوب خزری در کلیه نقاط تالش ( دامنه های شرقی ) بجز منطقه خط الرس ( ارتفاعات بیش از 2000 متری ) ، پوشش گیاهی جنگل از نوع درختان شمشاد ، افرا ، ممرز ، بلوط ، راش ، توسکا ، گردو ، انجیلی ، نمدار ، آزاد ، ملچ دیده میشود که در ارتفاعات به تدریج به گیاهان دارویی و پوشش گیاهی کافی برای چرای دام مبدل می شود .
شهرستان تالش
ـ تقسیمات کشوری
اقوام تالش ، از نظر پراکندگی جغرافیایی ، حدود اداری ـ سیاسی شهرستانهای فومن ، شفت ، ماسال ، رضوانشهر ، تالش و آستارا را در بر می گیرد .
امروزه بر اساس آخرین تغیرات ، تالش با جمعیتی بالغ بر 154799 نفر ، در محدودۀ یک شهرستان شامل چهار بخش ؛ اسالم ، حویق ، کرگانرود و مرکزی ، همچنین ده دهستان به نامهای ؛ اسالم ، خاله سرا ، خرچگیل ، حویق ، خطبه سرا ، لیسار ، ساحلی جوکندان ، طولارودو کوهستانی تالش می باشد .
ـ اقتصاد
اقتصاد پایه در تالش ، کشاورزی ( زراعت ، باغداری و دامداری ) است . که از مهمترین محصولات آن می توان به نمونه های زیر اشاره نمود :برنج ، گندم ، جو ، چای ، توتون ، حبوبات ، توت کاری « نوغانداری » گیلاس ، زردآلو ، ازگیل ، « کونوس » و همچنین پنیر ، ماست ، کره و روغن حیوانات .
با توجه به قدمت تاریخی و پیشینه باستانی منطقه ، تالش ازنظر صنایع دستی و سنتی بسیار غنی است که از جمله این صنایع می توان به جاجیم بافی ، گلیم بافی ، جوراب بافی ، شال بافی و ... اشاره نمود .
ـ پیشینه تاریخی
تالش سرزمین وسیعی را در منطقه شمال غرب گیلان به خود اختصاص می دهد . اقوام تالش از آستارا تا جنوب فومن پراکنده اند که متأسفانه اطلاعات چندانی از ادوار گذشتۀ آنها در متون تاریخی وجود ندارد . برخی معتقدند که تالشان همان کادوسیان یا کاتوزیانند که در نواحی کوهستانی زندگی می کردند .
در کتاب« ایران در عهد باستان »آمده است : کادوسیان مردمی بودند که در گیلان جای داشتند و ظاهراٌ نیاکان تالش های کنونی بوده اند . کادوس یونانی شدۀ تالوش است که در قرون بعد تبدیل به تالش شده است .
وجود تپه ها و محوطه های تاریخی و باستانی در سراسر تالش ، نمایانگر وجود یکی ازکهنترین تمدنها و فرهنگهای دیرینه در این سرزمین است . با توجه به دست یافته های اخیر کاوشهای باستان شناسی که آثاری از نیمۀ دوم هزارۀ دوم قبل از میلاد« آغاز عصر آهن تا آغازین سده های هزارۀ اول ق. م » را در منطقه معرفی می نماید ، بیان کنندۀ زمینه های جدیدی برای بررسی عمیق تر حوزه فرهنگی تالش است .
شهر تالش
مرکز این شهرستان شهر تالش « هشتپر» می باشد که در گذشته شهر شفارود و سپس کرگانرودبوده است . کرگانرود حاکم نشین و ییلاق آن نیز آق اولر یا آق اویلر بوده که در 4 فرسخی آن قرار دارد .
در طی جنگ دوم جهانی ، متفقین به منظور رساندن قوای کمکی و تجهیزات نظامی و جنگی به اتحاد جماهیر شوروی سابق با کمک این دولت جاده ای در مسیر انزلی ـ آستارا ایجاد نمودند و شهر کرگانرود مرکز تالش از این جاده بدور ماند و منزوی گردید . به همین دلیل مردم این شهر به کنار جاده جدیدالأحداث کوچ کرده و شهری را بنا نمودند و چون در محل احداث شهر جدید کاخی با هشت درب بزرگ وجود داشته و از آنجائیکه در زبان تالشی درب را « بًر » می گویند ، شهر جدید را هشتبر نام نهادند که به مرور زمان و بر اثر تکرار به هشتپر معروف شد و تغییر نام پیدا کرد و در سالهای اخیر این نام نیز عوض شد و آن را « تالش » نامیدند .
لازم به ذکر است که رشد سریع شهر بر پایۀ هشت دکان اولیه مخصوص مهاجرین آذربایجانی بوده است و از ساکنین اولیۀ آن می توان به مهاجرین شهرستان خلخال ( بخصوص روستاهای کردنشین هرو آباد . لمبر ، دوکلسۀ علیا و سفلی ، اوچ غاز ، میل آغازدان ) و استان اردبیل ( دهستانهای نمین و فولاد ) و همچنین جمهوری آذربایجان اشاره نمود .
این شهر در طول جغرافیایی 54 درجه ، 48 دقیقه و در عرض جغرافیایی 48 درجه ، 37 دقیقه و با ارتفاع 45 متری از سطح دریا و در فاصله 105 کیلو متری شمال غرب مرکز استان ، در مسیر راه رشت ـ آستارا قرار گرفته است . تالش از نظر موقعیت جغرافیایی دارای سه امتیاز بزرگ است :
الف ـ موقعیت پای کوهی همچنین وجود کوهستانهای پوشیده از جنگل در جهت غرب آن ، که ارتفاعی بیش از هزار متر دارند .
ب ـ عبور رودخانه پر آب کرگا نرود ـ به عنوان بزرگترین رودخانه منطقه تالش ـ با جریان دائمی آب و بستر سنگلاخی و همچنین جریان کلفارود در فاصله 6 کیلو متری جنوب شرق و ناورود از فاصله 7 کیلو متری شرق آن ، منظره بسیار زیبایی به شهر بخشیده اند.
ج ـ این شهر بزرگترین مرکز شهری در فاصله میان آستارا تا بندر انزلی است . در این فاصلۀ 195 کیلومتری تعداد زیادی از روستاها و شهرهای کوچک و متوسط وجود دارد که مردم آنها نیازهای اصلی مورد احتیاج خود را ، از این شهر تأمین می کنند .
اقلیم این شهر باتوجه به قرار گرفتن در دامنه کوهستان های تالش از یک سو و واقع شدن در ساحل دریای خزر از سوی دیگر دو گونه است که به شرح زیر می باشد :
1 ـ آب و هوای کوهستانی با زمستانهای سرد و تابستانهای معتدل .
2 ـ آب و هوای مرطوب و معتدل .
افزوده تالشان به این مقاله :
تر نقاط تالش از قدمت تاریخی و باستانی برخوردار است و کمتر نقطه ای را می توان یافت که نشانی از تمدن کهن نداشت باشد .در اینجا به ذکر چند مورد از جاذبه های گردشگری آن می پردازیم :
1)پارک جنگلی گیسوم : با مساحتی در حدود 80هکتار در 15کیلومتری تالش به سمت انزلی قرار گرفته است که در ورودی این طرح ،جاده تونلی طبیعی با انبوهی ار درختان جنگلی به چشم می خورد .
2)کاخ قشلاقی نصرالله خان سردار امجد (عمید السطنه) که قدمت تاریخی آن به دوره قاجاریه بر می گردد ویکی از بنا های زیبای تاریخی تالش است .
ا )کاخ ییلاقی نصرالله خان سردار امجد(عمید السطنه) این کاخ در روستای مریان آق اولر واقع شده است .که علاوه بر آن،وجود قبرهای سه طبقه در اطراف خرابه های آتشکده مربوط به دوران مادها و بقایای قلعه مرد علی بیل در قلب طبیعت زیبا وکم نظیر ،چشم اندازی مناسب برای علاقه مندان وگردشگران تاریخی وطبیعت است .
4)قلعه لیسار:معروف به دژسلسال (صلصال)در روستای لیسار منطقه هره دشت یا دشت آتش نزدیک نومندان واقع در 15کیلومتری تالش ؛این دژ از قلعه های مهم دوره اسماعیلیان ودارای سیستم پیشرفته در آن زمان بوده است .
5 ) حمام تاریخی مریان : متعلق به دوره زندیه .
6) گورستان تاریخی مریان :این گورستان تاریخی را بزرگترین گورستان تاریخی ایران خوانده اند .
موسیقی تالش
بهمن کاظمی
مقدمه:
موسیقی بخشی از سرشت آدمی است و از نخستین نیاز های انسانی و وسیله ای برای ارضاء و تلطیف روحی بشر به شمار می آید. موسیقی هر ملت تجلی سیر تکاملی دقت، هوش، چگونگی مشاهده و استنباط و عواطف روحی آن ملت در طول تاریخ است. موسیقی هر قوم ضمن آنکه به توصیف زندگی آنان می پردازد، زبان دل ، مظهر عواطف و احساسات لطیف و موزون آنان نیز محسوب می گردد. عوامل متعددی از جمله شرایط متنوع جغرافیایی ، وقایع تاریخی ، سنت، فرهنگ و باورهای جمعی هر ملت یا قوم بر موسیقی تاثیر گذار هستند. براین اساس موسیقی قوم تالش نیز در گذر تاریخ از دستخوش چنین تغییراتی مصون نمانده است. وقایع مختلف تاریخی در تالش سبب گردیده که مرزهای جغرافیایی و سیاسی شکافهای فرهنگی قابل ملاحظه ای را بر بنیادهای فرهنگی این قوم تحمیل نماید. بطوری که امروزه موسیقی قوم تالش در حوزه قلمرو کشور های ایران و آذربایجان قابل بررسی می باشد.
تقسیم بندی انواع موسیقی تالش در ایران:
1- دستو نها:
دستونها بخش مهم و معرف جنبه عام موسیقی تالش هستند. معنی لغوی دستون، « دستان » پارسی است که در فرهنگ ها، نغمه، افسانه و آواز معنا شده است. آواز تالش ( دستون ) مبتنی بر فرم دوبیتی است.
دستون ها در هر نقطه ای از دیار تالش دارای رنگ و حس ویژه ای هستند و از نقطه ای به نقطه دیگر فاصله محسوسی میان آنها احساس می شود. مثلاً دستون شاندرمن و ماسال با دستون و تالشدولابی، اسالمی و کرگانرودی متفاوت است. منشا این تفاوتهای ملودیک را می توان در نحوه زندگی و نگرش معیشتی – فرهنگی و تفاوت گویشها جستجو نمود. همچنین شرایط متفاوت جغرافیایی که همجواری و تعامل فرهنگی با سایر اقوام و تیره های قومی را به ارمغان آورده است، از جمله مهمترین عوامل تاثیر گذار بر این تفاوتهای ملودیک به شمار می آید.
2- ترانه ها ( تصنیف ها):
علیرغم تنوع چشمگیر ( از نظر کیفی) ترانه ها در سر تا سر منطقه تالش ، تعداد ترانه هایی که تا کنون شناخته شده اند ، محدود می باشند. این ترانه ها از نظر لحن و مضنون در گروههای زیر قرار می گیرند:
الف) نغمه های حماسی و رزمی:
این گروه ترانه ها به داستان یا روایتی از سرگذشت یک قهرمان ( پهلوان نامی) اشاره دارند که نماد هایی از ارزشهای مثبت اخلاقی را یادآروی می کنند. از جمله این ترانه ها می توان به لدوبه، کَلَ ورزاپردَ و محمود به اشاره نمود. مثلاً در ترانه محمود به ، قهرمان داستان محمود است که به دلاوری و جوانمردی در منطقه شهرت داشته و روزی گروهی از راهزنان از کوهستانهای اطراف خلخال به قبیله و خاندان او دستبرد می زنند. محمود و برادرش که برای شکار یا جمع آوری هیزم به جنگل رفته اند از این ماجرا بی خبر هستند. راهزنان ضمن گسیل داشتن گوسفندان و مال و منال محمود به سوی مقصدشان، خواهر محمود را نیز سوار بر اسبی نموده و با خود همراه می برند.
خواهر محمود نیز سوار بر اسب ، نی « لَلَ» خود را بر می دارد و در آن می دمد و توسط نغمه هایی که طنین آن در کوهستان و جنگل می پیچد محمود را متوجه می سازد که راهزنان به آنها هجوم آورده اند و از این طریق محمود مطلع می گردد و به نبرد با راهزنان می پردازد و آنان را متواری می سازد و مال و منال و خواهر و خود را باز می گرداند.
ب) نغمه های کار:
این نغمه ها خود به خود به دو گروه تقسیم می شوند نغمه هایی که در مزارع توسط مردان و زنان خوانده می شوند. معمولاً زنان از این نغمه ها بیشتر استفاده می کنند و نقش این نغمه ها در موزون نمودن حرکات جمعی کار ، رفع خستگی و کاهش سختیهای همراه با کار، ایجاد روحیه مناسب کارگران و سعی در مطلوبیت محیط کار می باشد.
از نمونه این نغمه ها می توان به ترانه های آمانه لیله، کوکو بخونه و کاربشیمون نه نه اشاره نمود. مضامین ترانه ها از توصیفهای عاشقانه تا اشاره به نحوه کار و یاد آوری زیبایی های طبیعی محیط پیرامون مانند سر سبزی و نشاط جنگلها و مزارع تا صدای پرندگان را شامل می شود.
گروه دوم نغمه های مربوط به فعالیتهای رایج در منازل است از جمله این فعالیتها می توان به نخ ریسی، شیردوشی و بافت فرآورده های آن، بافندگی جوراب ، سجاده و سایر پوشاک رایج در این مناطق اشاره نمود.
در این نغمه ها که معمولاً زنان نقش محوری کارها را به عهده دارند، ارتباط مستقیم با طبیعت و محیط پیرامون به حدی شگفت انگیز است که زنانی که گاوهایشان را برای چرا به محیط بیرون از روستاها می برند با سردادن نغمه هایی و اسامی ای که برای هر یک از گاوها انتخاب کرده اند، آنها را صدا می زنند و خواسته هایشان را به آنان ابراز می دارند و هر یک ار حیوانات مورد نظر نیز به خواسته ها جامه عمل می پوشانند. این خواسته ها می توانند دور نشدن حیوان از محل مورد نظر یا ایستادن در صفی منظم هنگام بازگشت به خانه و ... را شامل گردند.
پ) نغمه های عارفانه:
این نغمه ها به وسیله دراویش پیرو طریقه قادریه و نقشبندیه در اعیاد و مراسم مذهبی و اغلب به شکل گروهی اجرا می گردد. قطعاتی چون « بابا طاهری»، « مولود نامه » و « زیارتنامه » که توسط صوفیان در خانقاه اجرا می گردد به این گروه تعلق دارند.
ت) نغمه های بزمی:
این نغمه ها در مراسم عروسی و شادمانیها در قالب ترانه هایی مانند« هیارهیار»، « مبارک با» و « آمان آمان» اجرا می گردند.
3- هوا (پرده) :
گسترده ترین بخش موسیقی تالش ، نغمات بدون کلام یا «هوا» ها و پرده ها هستند. این بخش از موسیقی تالش نیز بر حسب مضمون به گروههای مختلفی چون وصفی، رزمی ، بزمی و ... تقسیم می شود. «نی» یا «لله» رایج ترین سازی است که این بخش از نغمه ها را ایفا می نموده ، لیکن امروزه از نوازندگان این ساز اثری باقی نمانده است.« نی لبک» نیز در برخی از مناطق وظیفه اجرای این نغمه ها را به عهده دارد. در منطقه تالش « هوا» های مختلفی شنیده می شود که عناوین برخی از آنها به این شرح است: « ریه پرده»، «شتره زنگ» یا « شتر زنگی» ، « پاییزه هوا»، « ورزا جنگ»، «دوشه هوا»، « کیجه پرده» و ...
4- ساز های رایج:
سرنا، تنبوره، نی(لله)، دایره و لبک ( نی لبک) از جمله سازهایی هستند که طی نیم قرن کذشته در مناطق تالش نشین رایج بوده اند. امروزه از سرنا و تنبوره اثری دیده نمی شود. نی(لله) و دایره را می توان از جمله سازهای رایج امروز در مناطق تالش نشین ایران دانست که به انتظار نشسته اند تا زمان انقراض آنها نیز برسد. نواختن لبک را نیز می توان یا آوری شیوه ای از نوازندگی لله توسط نوازندگان کهنسالی دانست که دیگر توانایی دمیدن در لله را ندارند و ایام پایانی عمر خود را با لبک مشغولند.
موسیقی تالش در کشور آذربایجان:
رواج زبان و موسیقی آذری در مناطق تالش نشین و شرایط اجتماعی- اقتصادی دوران قبل ( نظام سوسیالیستی) و زمان حاظر سبب گردیده اند تا لگام اجرایی موسیقی از دست مردان گرفته شود و به زنان تفویض گردد. مردان تالشی به دلیل رفع مشکلات معیشتی که طی هفتاد سال گذشته جز لاینفک زندگی آنان محسوب می شده، همواره از مناطق سکونت خود به صورت کارگران مهاجر به شهر های مرکزی مهاجرت نموده اند و برای خانواده هایشان هزینه های گذران زندگی را تامین می کرده اند.
هم زمان با آنان زنان نیز با کار در منزل( کارهای دستی از قبیل بافندگی، قالیبافی و...) و درمزارع ( شالیکاری، دامداری و...) با همسران خود همراه بوده اند و نغمه های موسیقی قومی خود را در هنگام کار زمزمه می کرده اند.
1- تقسیم بندی انواع موسیقی تالش در کشور آذربایجان:
عمده ترین بخش موسیقی تالش در آن سوی مرزها را نغمه های کار، لالایی مادران، تصنیف های عاشقانه و مراسم عروسی تشکیل می دهد.
برخی از نغمه ها نیز در دلتنگی ها و فراق از عزیزان مورد استفاده قرار می گیرند. علیرغم آنچه که « میر طاهر تالشی» ( ادیب و پژوهشگر شهیر تالشی، ساکن لنکران) به نقل از رشید بهبود داف( موسیقیدان برجسته آذری ) بیان می دارد؛ « رشید بهبود داف زمانی نزدیک به ده سال را در فصل تابستان در کنا مزارع تالشی ها به جمع آوری نغمه های آنان مشغول بود و از ملودیهای تالش بهره های بسیار جست، روزی شخصی از وی سوال می کند که پس از این مدت مدید و طولانی آیا دیگر نغمه های تالشی به پایان نرسیده اند و او در پاسخ اظهار می دارد که هرگاه ماهی در میان دریاها به اتمام رسیدند، نغمه های تالش نیز به پایان خواهند رسید.» امروزه تعداد نغمه های تالشی بسیار محدود هستند و مجموعه آنها شاید از تعداد انگشتان دو دست فراتر نرود و این نغمه ها را فقط معدود زنان سالخورده در تالش می دانند و به طور کلی مردان از موسیقی قوم تالش بی اطلاع هستند.
2-سازهای رایج در مناطق تالش نشین:
با کمال شگفتی و تاسف باید اذعان نمود: « دایره» تنها سازی است که امروزه در مناطق تالش نشین آذربایجان همراه و یاور زنان هنرمند این خطه می باشد. علیرغم وجود ساز ملودیک در این ناحیه، ملودیهای محدود ترانه ها در نهایت سادگی و زیبایی خلق شده اند و اجرای گروهی آنها توسط زنان روستایی تحرک و پویایی کم نظیری را به شنوندگان القا می کند.
3-شرح کلی ریتم و ملودی در موسیقی مناطق تالش نشین آذربایجان:
نغمه های تالشی در کشور آذربایجان دارای این ویژگی ها می باشند.
1- اجرا کنندگان این نغمه ها فقط زنان هستند.
2- تنها سازی که در این مناطق وجود دارد «دایره» می باشد که توسط خوانندگان زن نواخته می شود.
3- کلیه نغمه های شادمانی و کار به صورت گروهی( گروه کر) توسط زنان اجرا می شود، اجرای جز لاینفک موسیقی تالش است و آنها معتقدند، استفاده از کر در موسیقی آذری متاثر از تاثیر گذاری فرهنگی آنها بر قوم آذری بوده است.
4- هنگام اجرا، خوانندگان در دو گروه مقابل یکدیگر می ایستند و هر گروه مصرع یا یک بیت از شعر را می خوانند. در پایان مصرع دوم آخرین هجا را که معمولاً به « نت شاهد» دستگاه مورد نظر ختم می شود؛ در حد چند میزان ادامه می دهند و همزمان با آن گروه دوم ادامه شعر و ملودی را می خوانند.
5- در بسیاری از موارد اشعار به صورت بداهه می باشند. در فاصله مدت زمانی که گروه نخست به اجرای خوانندگی می پردازند، گروه دوم شعرهای مورد نظرشان را با یکدیگر در میان می گذارند و اجرا می کنند.
6- نغمه های حزین و شادمانی در قوم تالش دو سوی مرز کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند و هیچ یک از آنها نغمه های سایر تیره های قومی در سرزمین مجاور را اجرا نمی کنند. دلایل این تفاوت فرهنگی را علاوه بر جدایی جغرافیایی طی هفتاد سال گذشته در این قوم، باید در درون گرایی آنان و تاکید بر تیره های قومی جستجو نمود که مانع از آن می گردد که موسیقی یا فرهنگ تیره مجاور را مورد استفاده قرار دهند.
7- اکثر نغمه های تالش در آذربایجان نیز مانند نغمه تالش ایران در گام شور و ابوعطا ساخته شده اند و در این میان نغمه هایی مانند «دونه مروارید» نیز یافت می شوند که در گام ماهور ساخته شده اند. همچنین نغمه هایی مانند« آنا» نیز منطبق بر فرهنگ موسیقیایی سرزمین هند می باشند که اینگونه نغمه ها در مناطق تالش نشین ایران وجود ندارند.
4- معرفی و آوانگاری نغمه های تالشی در کشور آذربایجان:
این گروه از ترانه ها توسط شش خواننده زن که در حومه لنکران زندگی می کنند و با یکدیگر رابطه خویشاوندی – شش خواهر- دارند، اجرا گردیده و در سفری که نگارنده به آن سوی مرز نموده، ضبط و ثبت گردیدند. لازم به ذکر است که در شهر باکو نیز این گروه – خواهران تالشی- را معتبر ترین رواریت کنندگان موسیقی تالشی می دانستند.
مبارک با ( نوروز نامه) :
مبارک با ، مبارک با ، مبارک mebarak mebarak ba mebarak ba
مبارک با تازه سال رون مبارکmebarak ba taza sale ron mebarak
به حق حرمت سوره تبارک be haqqe hormate suraye tabarak
الاله در چمن و شکفته تازه alala dar caman vaskafta taza
همه اش امر خدای یی نیازه hama as amre xedaye bi niyaza
ترجمه:
مبارک باشد ، مبارک باشد، مبارک ّاشد
مبارک باشد، سال نو مبارک
به حق حرمت سوره تبارک
گل و لاله در چمن تازه شکفته
همه به امر خدای بی نیاز است
1- ویه مبارک ببا (vaya mebarak beba)
«ترانه » « تلفظ»
ویه مبارک به vaya mebarak beba
حُنچَه مبارک به با honca mebarak beba
هنه سیو چشه کینه Hana cio casa kina
هنه قند کینه Hana qanda kina
ترجمه:
عروسیت مبارک باد
خنچه ات مبارک باد
دخنر سیاه چشم مادر
دختر قند مادر
در این ترانه اشعاری خوانده می شود که نمایانگر سخنان مادر ، خواهران و پدر داماد در توصیف زیباییهای عروسشان است. همچنین اشعاری که مبین تعاریف مادر، پدر، خواهران و برادر عروس از دامادشان می باشد.
5- نتیجه گیری:
از مجموعه بررسی های انجام شده در قوم تالش ( ساکنان کشور های آذربایجان ) می توان به نتایج زیر اشاره نمود:
1- قوم تالش دارای فرهنگ، آداب و رسوم گسترده و متنوعی است. این مطلب در تفاوت گویش و آواز های مردم هر منطقه متجلی می گردد. در کشور ایران مناطق پنج گانه تالش در اصطلاحات گویش و ملودیهای دستونها با یکدیگر متفاوت هستند.تالش های آن سوی مرزنیز تقسیم بندی موسیقی متفاوت نسبت به این سورا دارند و از نغمه های سازی ( هوا- پرده) اثری مشاهده نمی شود. همچنین در میان آنان آواز تالشی ( دستون) نیز به دست فراموشی سپرده شده و تنها شیوه اجرای آن نیز دارای ساختاری متفاوت از سایر دستونهای تالشان ایران می باشد.
2- عوامل موثر بر اختلاف فرهنگ موسیقیایی در تالش دو سوی مرز را می توان به این موارد نسبت داد:
الف) خصلت درون گرایی در قوم تالش به حدی است که تیره های مختلف این قوم نیز سعی در ارایه و حفظ فرهنگ بومی خود دارند و ترجیح می دهند از دستاوردهای تیره های خویشاوندان استفاده نکنند.
ب) نوع معیشت در دو گروه کشاورز و دامدار که برایشان شیوه های مختلف زندگی را تدارک دیده است، نگرش فرهنگی متفاوت را نیز با خود همراه داشته است.
پ) جداسازی سیاسی طی سده گذشته نیز یکی از عوامل موثر بر چند گانگی فرهنگی در این قوم می باشد. به طوری که نقش و جایگاه اجتماعی هنرمندان طی هفتاد سال گذشته دستخوش تغییرات فراوانی گشته است و امروزه حتی یک نوازنده رسمی در قوم تالش آن سوی مرز دیده نمی شود. شرایط سیاسی- اجتماعی باعث گشته که موسیقی به عنوان یک شغل در این اجتماع مطرح نگردد.
3- از آنجا که تالشی های آن سوی مرز اساس موسیقی خود را ( دستونها و آوازهای قومی که رکن اصلی موسیقی هر قوم را تشکیل می دهند) به فراموشی سپرده اند ، بنابر این گستره ترانه های آنها محدود است و مواردی مانند تداخل آنها با ملودیهای آذری یا ترکیب سایر ترانه ها با یکدیگر به قصد خلق ترانه جدید، تعیین اصالت آنها را نیز با دشواری روبرو می سازد.
4- در ترانه های آن سوی مرز به غیر از ریتم 6 از ریتم 2 و سایر ریتمهای رایج در موسیقی سنتی ایران یا موسیقی مقامی آذربایجان اثری دیده نمی شود. در حالیکه در ترانه های تالش ایران ریتم 2 نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
5- از نظر مایگی ترانه های تالشی های مستقر در ایران در دستگاه شور و آواز ابوعطا قرار دارند. اما ترانه های تالش های مستقر در آذربایجان به غیر از شور در ماهور نیز قرار گرفته اند.
6- ترانه های آن سوی مرز از نظر ملودی محدود و از نظر کلام مفصل و طولانی هستند. حال آنکه در این سوی مرز ترانه ها از نظر کلام بیش از چند بیت را شامل نمی گردند. با این وجود در آن سوی مرز ترانه های یافت می شوند که ملودی و کلام آنها برگرفته از سایر ترانه ها می باشند. اما در این سوی مرز ترانه ها هویت مستقل خود را دارند به عنوان مثال کلام ترانه «محمود به» یا «هیار هیار» در ترانه دیگری خوانده نمی شود.
7- تنوع و گستره کاربردی موسیقی در این سوی مرز در تقسیم بندی دستونها، هوا یا پرده ها و تصنیف ها (ترانه) جای می گیرد و ترانه ها مجموعه ای از حالات کار در منزل و مزارع ، شادمانی (بزمی) ، عاشقانه، عرفانی، مذهبی، حماسی... را شامل می گردد، نغمه های آن سوی مرز محدود به چند تصنیف است که در این نوشتار به آنها اشاره گردید.
8- ترانه های موجود در این قوم برای هر یک از آنها در آن سوی مرز کاملاً ناشناخته می باشد.
9- اجرای ترانه ها توسط گروه کر از جمله ویژگی های تالش های آن سوی مرز می باشد. در این سوی مرز ترانه ها به صورت انفرادی اجرا می گردد و در برخی از موارد ترجیع بندها به صورت گروهی اجرا می گردند. اجرای انفرادی ترانه ها متاثر از سنت آواز خوانی (دستون خوانی ) در این سوی مرز می باشد.
10- ملودی در ترانه های تالش ایران دارای ریتمهای خاص خود می باشد که این ظرافتها تحت تاثیر اجرای دستونها قرار دارند. ترانه ها در آن سوی مرز به شکلی ساده و عاری از تزئین اجرا می گردند. در عین حال شادابی، نشاط و تحرک در ترانه های آن سوی مرز شگفت انگیز است و این فرضیه را به ذهن متبادر می سازد که شاید عامل اصلی این همه تحرک، نشاطو شادی این ترانه ها عدم تاثیر پذیری از آواز های قومی (دستونها) باشد.
11- للا یا نی تالشی در این سوی مرز عامل عمده تفضیل ملودی به شمار می آید. گاه یک نغمه محدود برای زمانی نزدیک به ده دقیقه توسط نی نواخته می شود و نوازنده به صورت بداهه در هر فراز برخی از فیگورهای ملودیک را تغییر می دهد که این تنوع در ملودی سبب اشتیاق شنوندگان می گردد.
12- علیرغم این سوی مرز که نوازندگان «دایره» به طور رسمی شناخته شده نیستند و معمولاً این نوازندگان را جوانانی از خویشاوندان نوازنده نی تشکیل می دهد، در آن سوی مرز « دایره» تنها ساز همراه کننده گروه خوانندگان است که توسط زنان و گاه بصورت گروهی نواخته می شود.
13- تاثیر پذیری موسیقیایی در این سوی مرز بر گرفته از همجواری با گیلکها و در آن سوی مرز محصول سیطره فرهنگی قوم آذری می باشد. در این میان نقش زبان محاوره ای که در آن سوی مرز عموم تالش ها آذری تکلم می نمایند نقش انکار ناپذیر در بیان موسیقی آنان دارد. حال آنکه تالش های این سوی مرز از به کارگیری واژه های گیلکی نیز خودداری می نمایند.
14- گستره وسیع موسیقی و نقش اجتماعی آن در این سوی مرز که قلمرو حضور موسیقی را از عارفانه ترین حالات فردی به مجالس بزم و شادمانی عام (عروسی ها) ، حضور در صحنه کار و تداعی وقایع حماسی و اسطوره های قومی سوق می دهد، به نوعی سبب گردیده که نشاط و شادابی ترانه های آن سوی مرز که در دو گروه عاشقانه و بزمی جای می گیرند نمایان گردد. همچنین توجه به معنا و حزن متاثر از تعمق و تفکر در این سوی مرز می تواند محصول بار اجتماعی تاریخی گذشته این قوم در سرزمین ایران باشد، حال آنکه تالش های آن سوی مرز تصویر روشنی از گذشته ، حال و آینده خود در نظر ندارند.
15- ملودیهای تالشی در این سوی مرز آمیخته ای از موسیقی باستانی، روستایی و شهری می باشند حال آنکه ترانه های آن سوی مرز در حیطه موسیقی روستایی باقی مانده اند و به طور کلی آنچه که امروزه از موسیقی تالش در آن سوی مرز وجود دارد، نمی تواند مبین خاستگاه تاریخی و فرهنگ موسیقیایی در قوم تالش باشد.
منابعی که در این تجقیق از آنها استفاده شده است:
1. عبدلی علی ، تالشی ها کیستند ، ویراست دوم ، انتشارات ققنوس ، تهران ، 1369
2. --------- ،تاتها و تالشان ، انتشارات ققنوس ، تهران 1369
3. -------- ،نظری به جامعه عشایری تالش ، انتشارات اطلاعات ، تهران 1376
صفحه اصلی » موسیقی ایران » موسیقی نواحی » منطقه تالش |
موقعیت جغرافیایی قوم تالش | موسیقی قوم تالش | سازهای متداول | یک ترانه |
3 تشریح ویژگیهای جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی قوم تالش | <><>>/>>
1- رشته کوه تالش قسمتی از قوس کوهستانی است که در حاشیه شمالی ایران قراردارد، این رشته کوه با امتداد البرز به شمال غربی و بالاتر از تنگه سفید رود ، دشتهای ساحلی جنوب غربی دریای خزر را از کوهستانها و حوضچه های آذربایجان جدا می سازد. مردمی که در سراسر این رشته کوه و بخشی از دامنه های جلگه ای آن ، حد فاصل بین کوه و دریای خزر زندگی می کنند به نام تالش یا تالشان شناخته شده اند. بخش بزرگی از سرزمین مزبور که در بین شهرستان های آستارا، انزلی، فومن، صومعه سرا و خلخال واقع است، شهرستان تالش نامیده می شود. به این ترتیب تالش هم نام یک منطق جغرافیایی است، هم نام یک قوم و هم نام یک شهرستان. (جلبی، 1376، 423) تالش ها در مجاورت گیلک ها (واقع در گیلان مرکزی) و ترک های آذری (واقع در فرورفتگی کورا) به سر می برند. توالش، به صورت جمع، از پنج تالش دولاب، شاندرمن و ماسال. از نظر تقسیمات کشوری منطقه تالش نشین شامل شهرستان آستارا، توالش، دهستان های ماسوله، گشت و چوبار(از شهرستان فومن) قسمتی از دهستان های گوراب زرمخ (وابسته به صومعه سرا) حومه، احمد سرگوراب و جیرده (وابسته به شهرستان فومن) می باشد. با توجه به شرایط آب و هوایی، برنجکاری و کشاورزی از شغل های معمول در این مناطق به شمار می آیند و از آنجا که منطقه تالش از لحاظ جغرافیایی به دو منطقه جلگه ای و کوهستانی تقسیم می شود، بیشتر اهالی جلگه به کار کشت برنج اشتغال دارند و ساکنان کوهستان که از راه گوسفندداری زندگی می کنند، نیمه کوچ نشین هستند. علاوه بر ایران، نزدیک به یک میلیون نفر از تالش ها د رجمهوری آذربایجان (از لنکران تا باکو)، یک صد و پنجاه هزار نفر در ایالت پاکتیای افغانستان و یکصدهزار نفر در قزاقستان سکونت دارند.(عبدلی، 1373A، 6) | <><>>/>>
<><>>/>> |
هر چند بیان موسیقی قوم تالش حکایت از دیرینگی دارد، لیکن تاکنون تاریخچه روشن و مشخصی برای آن قید نشده است. فرم، جمله بندی و به طور کلی ساختار ملودیک این موسیقی قومی مبین قدمت و اصالت است. آنچه امروزه به نام موسیقی تالش از آن یاد می شود، به سه بخش کلی تقسیم می گردد. که عبارت اند از : 1- دستون ها 2- ترانه ها (تصنیف ها) 3- هواها (پرده ها). 1- 1- دستون ها: معنی لغوی دستون، دستان پارسی است که در فرهنگ ها نغمه، افسانه و آواز معنا شده است. دستون ها بخش مهم و معرف جنبه عام موسیقی تالش هستند. آواز تالش (دستون) مبتنی بر فرم دو بیتی است. دستون ها در هر نقطه ای از دیار تالش دارای رنگ و حسن ویژه ای هستند و از نقطه ای به نقطه دیگر فاصله محسوسی میان آنها احساس می شود. مثلا دستون شاندرمن و ماسال با دستون تالشدولا و تالشدولایی ، اسالمی و گرگانرودی متفاوت است. 2- 2- ترانه ها : با وجود آنکه ترانه های تالشی در تنوعی چشمگیر (از نظر کیفی) در سرتاسر منطقه تالش وجود دارند لیکن تعداد آنها که تاکنون شناخته شده اند محدود می باشند. این ترانه ها از نظر لحن و مضمون در گروه هایی از جمله، حماسی، رزمی، کار، عارفانه و … جای می گیرند. به عنوان مثال ترانه های لدوبه، گیرون گره، محمود به گروه حماسی تعلق دارند. هیار هیار، مبارک با و آمان آمان به گروه بزمی و آمانه لیله، کوکوبخونه و کاربشیمون نه نه به گروه ترانه هایی تعلق دارند که زنان در مزارع می خوانند و بالاخره قطعه ایی چون باباطاهری، مولودنامه و زیارت نامه به صوفیان و اهل خانقاه تعلق دارند. این نغمه ها به وسیله دراویش پیرو طریقه قادریه و نقشبندیه، در اعیاد و مراسم مذهبی و اغلب به شکل گروهی اجرا می شوند. 3- 3- هوا (پرده): گسترده ترین بخش موسیقی تالش، نغمات بدون کلام یا هواها و پرده ها هستند. این بخش از موسیقی تالش نیز بر حسب مضمون به گروه های مختلفی چون وصفی، رزمی، بزمی و … تقسیم می شوند. سازی که این بخش از نغمه های تالش را اجرا می کند نی است. در منطقه تالش بیش از یک صد هوای مختلف شنیده می شود. عناوین برخی از آنها به این شرح است: ریه پرده، شتره زنگ، پاییزه هوا، ورزا جنگ، دوشه ه وا، کیجه پرده و … 4-4-6. شرح کلی ریتم و ملودی در موسیقی تالش: اساس و ساختار موسیقی این منطقه بر مبنای آوازهایی است که دستون نامیده می شوند. ویژگی های ملودیک این آوازها عبارت اند از: 1- 1- با دو بخش فراز و فرود که معمولا در اجراها، روند حرکت ملودی از فراز به فرود است، مشخص می گردند. 2- 2- آوازها از نظر مایگی بیشتر در شور و ابوعطا قرار گرفته اند. 3- 3- در متن آوازها، تحریرهای متنوعی به کار رفته که در مقایسه با تحریرهای آوازی در موسیقی ردیف و به ویژه در قیاس با شیوه آوازخوانی در عهد قاجار ، قابل تامل هستند. 4- 4- در بسیاری از ترانه ها که بر اساس گام شور ساخته شده اند، شروع از نت پایه (تونیک) نمی باشد؛ بلکه در بسیاری از اجراها آغاز ملودی از درجه هفتم به درجه هشتم گام مورد نظر صورت می گیرد. از نظر ریتم نکته ای که در ضرباهنگ ها ایجاد ویژگی نماید، مشاهده نمی گردد. به عبارتی موسیقی تالش را می توان تا حدودی موسیقی ملودیک فرض نمود. هر چند که برخی گونه های موسیقی عرفانی و مذهبی از طریق صوفیان ترک نژاد و هنرمندان کرد مهاجر به این منطقه آورده شده و در مواردی تاثیر موسیقی گیلکی به ویژه گیلان بیه پس(2) در بخشی از نغمات سازی لله (نی چوپان تالش ) و سرنا ملاحظه می شود؛ لیکن در مجموع موسیقی قوم تالش دارای ساختار و درونمایه مشخص و با هویتی است که آن را از موسیقی سایر مناطق همجوار خود مجزا می سازد. از جمله ایان ویژگی ها می توان به موسیقی و نغمات روایتی اشاره نمود، مانند تصنیف لدوبه، این تصنیف حالتی رزمی دارد و داستانی به این شرح روایت می کند: در زمان قدیم دو برادر به نام لدو و محمود خواهری داشتند که در هنر ، شجاعت و زیبایی شهره زمان بود لدو و محمود نیز در جوانمردی و پهلوانی همتا نداشتند. روزی این دو برادر بیرون از خانه بودند. گروهی راهزن از مناطق مجاور به ییلاقت تالش هجوم می برند، خواهر آنان را در منزل حبس می کنند و تمام اسباب زندگی آنان را به غارت می برند. خواهر با نی هفت بند آهنگی که امروزه به لدوبه شهرت یافته ، می نوازد. لدو و محمود از دور صدای نی خواهرشان را می شنوند، متوجه می شوند که باید اتفاقی افتاده باشد؛ با شتاب خوند را به خانه می رسانند و خواهر را آزاد می سازند. پس از آن دزدان را دستگیر و مجازات می کنند و اموال خود را از آنان پس می گیرند. اسطوره محمود در منطقه تالش علاوه بر قهرمان حماسی در یک حکایت قومی، نمادی از یک شخصیت ملی نیز به شمار می آید. | <><>>/>>
<><>>/>> |
سازهای رایج در منطقه تالش شامل؛ لله(نی)، دپ یا دیاره(دف)، لبک(نی لبک) و زرنا(سورنا) می باشند.ظاهراً در گذشته تنبوره (تنبور) نیز رایج بوده است اما در حال حاضر در هیچ نقطه ای از تالش این ساز دیده نمی شود. در این میان لله یا نی هفت بند جایگاه ویژه ای در موسیقی تالش دارد و هنوز نیز مهمترین ساز در انتقال خصوصیات ویژه موسیقی تالش به شمار می آید. از آنجا که این سازها با نمونه های مشابه خود در سایر نقاط ایران تفاوتی ندارند، از شرح آنها صرف نظر می گردد. (تنها تفاوت نی تالش نسبت به نی رایج در موسیقی سنتی، در تعداد سوراخهای جلو لوله می باشد. نی تالش و نی موسیقی سنتی به ترتیب دارای چهار و پنج سوراخ در جلو لوله می باشند. | <><>>/>>
<><>>/>> |
الف)محمود به
ترانه ترجمه شنارنه مانگه تاو خیلی رنگینه امشب این مهتاب خیلی روشن است چمن نی یارشون برده هزار فندینه آمدند دنبال دلدارم، با هزار فریب آن را بردند دس نمازم کته نماز بخونم وضو گرفتم که نماز بخوانم قل هو الله باجم سوته دلینه هنگام نماز نتوانستم با دل سوخته (دعا کنم) محمود به رمه شه محمود ، گوسفند رفت صدوسی گوسفند شه صدوسی گله وره ش صدوسی گوسفند است، صدوسی بره است شترم بابارشه لسی دار صد منه شتر با بار رفت، یک چوب دستی داری صد من است برده بنو رمه نه محمود به رمه شد این را نتوانستند با رمه ببرند خالا بمره محمود به خواهر برایت بمیرد محمود دوکنی وری دوای محمودی لسی صدای نزدیک دکان دعواست، خروس می خواند محمود با بالاخونه بواجه سوکله خونه چوب دست محمود صدا می کند، محمود به بالاخانه بیا استراحت کن شبی نصفی نشتیمه چره رسی دریمه نیمه شب من انتظار تو را دارم، برایت نخ می تابم چمن برانا اومه آخر برادرم به من نرسید بندی سری بره نه سیاکشی دره نه همه شان برده محمود به در این طرف راهی نیست بیا پایین از وسط دره برو،همه را بردند محمود
تلفظ Sanarana manqa taw haili rangina Camanani yarsun berda hezar fandina das namazem gota namaz bahune qol howalah bajem suta delina mahmud be raamasa Sadu si gusfand sa,sadu sigla warasa Sotoram ba barsaa,lesidara sad mana Barde benu ramana mahm ud beramasa Hala bemere mahmud be Dukin wari daway mahmudi lesi seday Mahmud ba balahuna bewaja sokla hona Sabi nesfi nestima cara rasi derima Ceman berana uma Bandi sary berana siyakasi darana harmasan barda mahmoud be |
سلام
ضمن خسته نباشیدُمطالب زیبای شما را خواندم وبلاگ زیبایی دارید.امیدوارم که بعد از این بیشتر از نوشته هایتان در مورد تالش بزرگ و کهن بیشتر استفاده کنیم.با آرزوی موفقیت روز افزون